بسم الله الرحمن الرحیم
عالم سراسر صحنه عشق به حق است و گردش هستی به هوای کوی محبوب که در این بزم:
همه کس طالب یارند چه هشیار و چه مست همه جا خانه عشق است چه مسجد چه کنشت[1]
قال مولانا امیر المؤمنین علی (ع): «یا نوف، انه من لم یشغله الولوع بذکرک و لم یزوه السفر بقربک کانت حیاته میته و میتته حسرۀ»[2] (ترجمه: ای نوف، هر آنکس را که شوق یاد حق از سایر امور باز ندارد و خود را آمادة سفر به مقام قرب حق نکند، زندگی او سراسر مرگ است و مرگ او نیز حسرتها به دنبال دارد.)
در این مقال روی سخن نه با مردگان زنده نماست، بلکه با آدمیانی است که به دنبال حیاتی دیگرند و روزنهای به خلوتگه یار میجویند و ذره صفت طالب همنوایی با محرمان درگاهند.
به هواداری او ذره صفت رقصکنان تا لب چشمة خورشید درخشان بروم[3]
در این میان برخی مجذوب سالکند و گروه دیگر سالک مجذوب؛ دستة اول هرچند به میزان قابلیت و استعدادی که دارند بر بلندای مقام شهود قامت یار و کشف حجاب از عوالم ملکوت نشستهاند ولی خبر از کریوههای راه و عقبات آن ندارند و به دست افشانی و پایکوبی در نقاب افکنی از بت عیار بسنده کردهاند. دستة دوم نیز برخی از طرق غیر شرعی و ریاضات نامطلوب با محبوب نرد عشق میبازند و هرچند ممکن است لنگلنگان قدمی بردارند و حتی بر عوالم برزخی و مثالی دست یازند، و در نتیجه خوارق و کراماتی از آنان صادر شود، ولی هرگز به مقصد نمیرسند و مصون از شهاب شیاطین جنی و انسی نیستند.
و در این بین تنها راست قامتان صدیقی هستند که بندهوار سلوک کوی محبوب را از صراط مرضی پروردگار و در تحت ولایت اهل طه و یس طی طریق میکنند؛ و از یک سو میهمان جذبات پیاپی محبوباند و از سوی دیگر با طی مرحله به مرحلة منازل سلوک، با ذره ذرة عقبات راه آشنایند و کریوهها را نه علماً که عیناً لمس کردهاند و این همان طریق معهود کتاب الهی و پایبندی بر عهد ازلی است که خداوند از آدیان پیمان گرفت و در جای جای کتاب خود به آن اشارتها کرد: «أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یا بَنی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُدُوا الشَّیْطانَ إِنَّهُ لَکُمْ عَدُوٌّ مُبینٌ. وَ أَنِ اعْبُدُونی هذا صِراطٌ مُسْتَقیمٌ[4]» (ترجمه: مگر با شما عهد نسبتم و نگفتم: اى فرزندان آدم، شیطان را اطاعت مکنید که او براى شما دشمنى آشکار است؟ و مگر نگفتم: مرا بپرستید که صراط مستقیم تنها همین است؟)
تا به آنجا که در همة نمازها «فاتحۀ الکتاب» را رکن رکین قرار داد و مؤمنین را در تلاوتها و قرائتها ملزم نمود تا هدایت به صراط مستقیم شریعت را از درگاه او مسئلت نمایند و همنوا با کروبیان نغمة «اهدنا الصراط المستقیم؛ صراط الذین انعمت علیهم» سر دهند. و سپس در رسای این مقام و بیان چگونگی تمکن در این مرتبه فرمود: «وَ مَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَ الرَّسُول فَأُولئِکَ مَعَ الَّذینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَ الصِّدِّیقینَ وَ الشُّهَداءِ وَ الصَّالِحینَ وَ حَسُنَ أُولئِکَ رَفیقا»[5] (ترجمه: و کسانى که خدا و این پیامبر را اطاعت کنند، کسانى خواهند بود که همدم انبیا و صدیقین و شهدا و و صالحینند، آنان که خدا مورد انعامشان قرار داده، و چه نیکو رفیقانى هستند.)
بر این مبناست که خداوند تنها طریق کشف حقیقت را حرکت در کاروان صدیقین و شهدا و صالحین، به قافله سالاری انبیای الهی می داند و تنها سالکانی لایق جذبات خاص محبوبند که طریقت را بر مبنای شریعت بپویند و به حقیقت عالم و جوهرة فطرت انسانی و بلندای مقام ولایت با حرکت در صراط مستقیم عمل به ظواهر احکام دین و کتاب خدا رسیده باشند: «وَ أَنَّ هذا صِراطی مُسْتَقیماً فَاتَّبِعُوهُ وَ لا تَتَّبِعُوا السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَنْ سَبیلِه»[6] (ترجمه: و این راه مستقیم من است، پس پیروى کنید آن را و به راههاى دیگر مروید که شما را از راه وى پراکنده کند.)
استاد کل، مرحوم آیۀ الحق، مولی حسینقلی همدانی که به راستی پرچمدار چنین مکتب تربیتی و استاد اغلب برجستگان اخلاقی متأخر است، در نامهای به یکی از شاگردانش چنین میفرماید:
«بر برادران دینی مخفی نماناد که به جز التزام به شرع شریف در تمام حرکات و سکنات و لحظات و غیرها، راهی به قرب حضرت ملکُ الملوک (جل جلاله) نیست و به خرافات ذوقیه کما دأب الجهال و الصوفیه (خذلهم الله جل جلاله) راه یافتن، لا یوجب الا بعداً؛ حتی شخص هرگاه ملتزم بر نزدن شارب و نخوردن گوشت بوده باشد، اگر ایمان به عصمت ائمة اطهار (ع) آورده باشد، باید بفهمد که از حضرت احدیت دور خواهد شد و هکذا در کیفیت ذکر، بغیر ما ورد عن السادات المعصومین (ع) عمل نماید، بناءً علی هذا باید مقید بدارد شرع شریف را چنانکه اهتمام به آن شده.»[7]
در این نگاه، شرایع الهی وصایای الهی در طریق قرب محبوب است و قرآن ادبستان الهی[8] است که طُرُق سلوک انسان را از حضیض ناسوت تا عزیز ملکوت راهنماست و ذره ذرة آیات الهی سراسر تفسیر مقام ولایت و تبیین صراط هدایت از ذلت ضلالت تا عزت کرامت انسانی است و عبرت های فرقان، فاروق دو خط نور و ظلمت، حق و باطل در تاریخ بشریتند و بر تارک آن انبیا و اولیا الهی قافله سالاران این راه.
امام امت در وصف قرآن چنین میفرماید:
«در بیان مقاصد و مطالب و مشتملات کتاب شریف الهى به طریق اجمال و اشاره بدان که این کتاب شریف، چنانچه خود بدان تصریح فرموده، کتاب هدایت و راهنماى سلوک انسانیّت و مربّى نفوس و شفاى امراض قلبیّه و نوربخش سیر الى اللَّه است.
بالجمله، خداى تبارک و تعالى به واسطه سعه رحمت بر بندگان، این کتاب شریف را از مقام قرب و قدس خود نازل فرموده و به حسب تناسب عوالم تنزّل داده تا به این عالم ظلمانى و سجن طبیعت رسیده و به کسوه الفاظ و صورت حروف درآمده براى استخلاص مسجونین در این زندان تاریک دنیا و رهایى مغلولین در زنجیرهاى آمال و امانى، و رساندن آنها را از حضیض نقص و ضعف و حیوانیّت به اوج کمال و قوّت و انسانیّت، و از مجاورت شیطان به مرافقت ملکوتیّین بلکه به وصول به مقام قرب و حصول مرتبه لقاء اللَّه که اعظم مقاصد و مطالب اهل اللَّه است. و از این جهت، این کتاب کتاب دعوت به حق و سعادت است و بیان کیفیّت وصول بدین مقام است؛ و مندرجات آن اجمالاً آن چیزى است که در این سیر و سلوک الهى مدخلیّت دارد و یا اعانت مىکند سالک و مسافر الى اللَّه را. و به طور کلى یکى از مقاصد مهمّه آن، دعوت به معرفت اللَّه و بیان معارف الهیّه است از شئون ذاتیّه و اسمائیّه و صفاتیّه و افعالیّه؛ و از همه بیشتر در این مقصود، توحید ذات و اسماء و افعال است که بعضى از آن به صراحت و بعضى به اشارتِ مستقصى مذکور است.
...و دیگر از مقاصد و مطالب آن، دعوت به تهذیب نفوس و تطهیر بواطن از ارجاس طبیعت و تحصیل سعادت، و بالجمله، کیفیّت سیر و سلوک الى اللَّه [است]. و این مطلب شریف به دو شعبه مهمّه منقسم است: یکى تقوا به جمیع مراتب آن، که مندرج در آن است تقوى از غیر حق و اعراض مطلق از ما سوى اللَّه. و دیگر، ایمان به تمام مراتب و شئون، که در آن مندرج است اقبال به حق و رجوع و انابه به آن ذات مقدّس. و این از مقاصد مهمّه این کتاب شریف است که اکثر مطالب آن بلا واسطه یا مع الواسطه به این مقصد رجوع کند.
...و اینکه قصص قرآنیّه، مثل قصه آدم و موسى و ابراهیم و دیگر انبیاء علیهم السلام، مکرر ذکر شده، براى همین نکته است که این کتاب، کتاب قصه و تاریخ نیست، بلکه کتاب سیر و سلوک الى اللَّه و کتاب توحید و معارف و مواعظ و حِکَم است. و در این امور، مطلوبْ تکرار است تا در نفوس قاسیه تأثیرى کند و قلوب از آن موعظت گیرد. و به عبارت دیگر، کسى که بخواهد تربیت و تعلیم و انذار و تبشیر کند، باید مقصد خود را با عبارات مختلفه و بیانات متشتّته- گاهى در ضمن قصه و حکایت و گاهى در ضمن تاریخ و نقل و گاهى به صراحت لهجه و گاهى به کنایت و امثال و رموز- تزریق کند تا نفوس مختلفه و قلوب متشتّته هر یک بتوانند از آن استفادت کنند.»[9]
و ما برآنیم تا بر اساس این نگاه، صراط ولایت الهی را از سبل ولایت شیطان در پرتو کتاب و سنت، به قدر توانمان، در عقاید و احکام و نیز تاریخ اسلام و اخلاق و در یک کلام در حکمت نظری و عملی تبیین نماییم.
و محور عمدة مباحث و مقالات خود را بر اساس تلاش های علمی دو معلم و مربی سترگ و اسوة عارفان متأخر، یعنی امام راحلمان خمینی کبیر (ره) و استاد علامة طباطبایی (ره) قرار داده ایم. و از خرمن تحقیقات آنان و شاگردان آن بزرگان توشه ها برداشته ایم. باشد که در این راه پر پیچ و خم عنایت و امداد مولایمان حجت ابن الحسن العسکری (ع) ارواحنا لتراب مقدمه الفداء شامل حالمان گردد.
مطالب مرتبط:
رویکرد ما در بحث عقائد
رویکرد ما در بحث اخلاق
رویکرد ما در بحث قرآن
[1] دیوان حافظ، غزل 80
[2] بحار الانوار، جلد 91، صفحهی 94
[3] دیوان حافظ، غزل 359
[4] یس، 60 و 61
[5] نساء 69
[6] انعام 153
[7] کتاب نامه های سالکان، نامة دوم از نامه های مولی حسینقلی همدانی
[8] قال النبی (ص): إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ مَأْدُبَةُ اللَّهِ تَعَالَى فَتَعَلَّمُوا مِنْ مَأْدُبَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ مَا اسْتَطَعْتُم (مستدرکالوسائل، ج4، ص332)
[9] آداب الصلوة، ص 185