کربلا روح کعبه
برگرفته از مقدمه کتاب «در آستان جانان»
خداوند زمین کربلا را حرم امن و مبارک قرار داد؛ قبل از آنکه زمین کعبه را خلق کند و آن را حرم خود قرار دهد.[1]
کربلا نامی است که همیشه در تاریخ شیعه با حماسه و خون همراه بوده و در کشاکش روزگار ملاکی در تبیین حق از باطل و سره از ناسره بوده است. و اگر منافقان اموی و عباسی کعبه را تحمل میکردند و در نقاب اسلامخواهی بر مسند ظلم حکومت میکردند، هرگز با کربلا و نجف کنار نیامدند و در براندازی آندو همه توان خود را به کار بستند. و عجب آنست که هرچند پرچمداری ولایت با امیرالمؤمنین علی (ع) است و در تاریخ نوک تیز پیکان حمله دشمنان به امیر مؤمنان بوده است، و به همین دلیل تا سالها قبر مطهر آن جناب پنهان مانده بود، اما کربلا هرگز در تاریخ شیعه پنهان نشد و حماسه حسینی آنچنان بنیان مرصوصی بر تارک اسلام بنا ساخت که چون خاری بر چشم دشمنان و چراغی فراروی دوستان در طول تاریخ بود. و به همین دلیل است که هرجا عَلَمی بر علیه کفر و نفاق در پهنه گیتی برخاست، به عشق کربلا بود و فریاد یا لثارات الحسین (ع) از کربلا بلند شد و طنین آن تا قیام امام عصر (عج) بر کران تا کران عالم سنگینی میکند.
بنا بر این مطالعه در سیر تاریخ پر فراز و نشیب کربلا نه تحقیق در جغرافیا و تاریخ یک مکان بلکه تعمیق در اسطورهای است که شدت تلاطم آن به شدت تلاطم کلمه ولایت در میان مسلمین و کلمه توحید در میان توده مردم است.
و اگر نفاق اموی و عباسی حفظ حریم کعبه را میکرد، هرگز با کربلا کنار نیامد و از سر بغض و کینه بارها قصد هدم کامل آن را نمودند و در حملات مکرر به صغیر و کبیر آن رحم نکردند و حتی به شهر آب بستند و زمینش را شخم زدند تا اثری از ولایت باقی نماند و حتی از حیای آب در بر هم انباشتن و پیش نرفتن در حائر حسینی حیا نکردند و به حریم حرمش جسارتها نمودند؛ ولی هرگز پرچم یا لثارات الحسین بر زمین نیفتاد و چون سرداری زمین میخورد، دستان پرتوان سردار دیگر تیرک پرچم حسینی را در اهتزاز نگه میداشت تا به صاحب اصلیاش برساند.
بنا بر این ضرورت تحقیق در تاریخ کربلا نه تحقیق یک واقعه در مقطع خاصی است، بلکه تحقیق در چگونگی جریان توحید در رگ و پی اسلام و مرزبندی میان نفاق و تزویر و اسلام و ایمان است.
و اگر رسول اکرم (ص) بارها در مواضع گوناگون این روایت مشهور را تکرار فرمود که: «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثِّقْلَیْنِ...» (من در میان شما دو چیز گرانبها را باقی میگذارم، کتاب خدا و عترتم را، و ایندو هرگز از یکدیگر جدا نمیشوند تا در قیامت بر حوض [کوثر] بر من وارد شوند.) برای آن بود که نشان دهد روح قرآن، ولایت است و تفکیک ایندو از هم، تفکیک روح از جسد و تأویل از تنزیل است؛ چنانکه رسول اکرم (ص) خطاب به علی (ع) فرمودند: یا علی، من بر تنزیل قرآن با کفار میجنگم و تو بر تأویل قرآن با منافقان میجنگی. بنابراین اگر روح قرآن ولایت است، جداسازی آنها و ندای «حسبنا کتاب الله» به منزله جدا کردن روح از جسد است تا با جسد بیجان هرکس بتواند هرگونه بخواهد رفتار کند و تأویلها و قرائتهای گوناگون و هواپرستانه را بر اسلام و قرآن روا سازد و کار به آنجا برسد که مستانه بر محراب رسول اکرم (ص) به نماز ایستد و در مقام خلافت مسلمین نماز صبح را به چهار رکعت گزارد و به قدح شراب اکتفا نکند، بلکه خود را در خمره شراب بیندازد!
و با همین نگاه است که کربلا روح کعبه میگردد، و طواف بر گرد خانه خدا بدون ولایت طواف بر هوای نفس است و کعبه بی کربلا یعنی قرآن بیعترت. و باز بر همین اساس است که امام صادق (ع) فرمود: «زمین کعبه بر خود بالید و گفت: مثل من بر روی زمین کیست؟ در حالی که خداوند خانهاش را بر من بنا کرده است و مردم از هر راه دور و سختی بهسوی من میآیند و من حرم امن الهی قرار گرفتهام. خداوند به او وحی کرد که بس کن! و در جای خود قرار بگیر! و پا از گلیم خود دراز مکن! که قسم به عزت و جلالم، ارزشی را که به تو دادم در مقایسه با مقام و ارزشی که به زمین کربلا دادم نیست، مگر به اندازه نم آب سوزنی که در دریا فرو رود و آب بر خود گیرد؛ و اگر تربت کربلا نبود هرگز تو را فضیلتی نمیدادم و اگر آنچه خاک کربلا در خود قرار داده نبود هرگز تو را خلق نمیکردم و حتی خانهای را که بر روی تو قرار دارد و تو به آن افتخار میکنی را نیز خلق نمیکردم؛ پس بر جای خود باش و در برابر زمین کربلا متواضع و ذلیل و فرمانبردار باش، که در غیر اینصورت بر تو خشم میگیرم و تو را به قعر جهنم میفرستم.»[2]
تطویل این مقدمه نه از باب طغیان قلم بود، هرچند که درباره حسین دلی آرام نمیگیرد و قلمی عنان بر نمیتابد. ولی بیشتر عنایت به اهمیت تاریخ کربلا و جایگاه نهضت حسین (ع) در تاریخ اسلام است و در این زمینه هرچند محققین عامه و خاصه قلم بسیار زدند و تلاشها کردند، اما همانطور که قرآن دریای بیانتهاست و غواصان در آن هر مقدار غواصی کنند، ولو لعلها و دُرهای فراوان به چنگ آورند، نه قرآن را غواصی کردهاند، بلکه هنر غواصی خود را به نمایش گذاشتهاند، و مفسر در تفسیر قرآن بیش از آنکه قرآن را تفسیر کند، خود را تفسیر میکند، و میزان درایت و علم و حکمت خود را به منصّه ظهور میگذارد. واقعه عاشورا نیز تجلی قرآن در کربلاست و هر مقدار در جلوه قرآن تحقیق بیشتر شود، به عمق دریای بیکران عاشورا نمیتوان رسید که معصوم را جز معصوم نمیتواند تفسیر کند. . .
باز این چه شورش است که در خلق عالم است! باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است!
مطالب مرتبط:
خبر - کتاب در آستان جانان به چاپ رسید.
منابع: