مقدمه کتاب مراقبات اخلاق توحیدی (جلد اول)؛ اربعین دوم

توبه؛ اولین گام در مراقبات اخلاق توحیدی


زمان حدودی مطالعه ۱۵ دقیقه / ۱۴ آذر ۱۴۰۱ / دبیرخانه موسسه/اخلاق

مقدمه کتاب مراقبات اخلاق توحیدی (جلد اول)؛ اربعین دوم

خداوند متعال انسان را بر فطرت توحید خلق کرد؛ مقامی که می‌تواند در صورت تربیت صحیح جلوۀ تمام‌نمای توحید در مرتبه خلقی باشد و به همین دلیل، او خلیفه الهی در میان مخلوقات شد و در چنان مقام و مرتبتی قرار گرفت که مستقیما از طرف خداوند(جل جلاله) متعلم به اسمای الهی شد؛ سپس ملائکه در حد ظرفیت خود توانستند شاگردی او را بنمایند و متعلم به اسمای الهی شوند؛ به همین دلیل است که خداوند در خلقت او فرمود: <لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسَانَ فِی أَحْسَنِ تَقْوِیمٍ>[1]؛ این اعتدال خلقت، در همۀ شئون و ابعاد وجودی انسان بوده و او با قلبی سلیم[2] و فطرتی حنیف پا به عرصه هستی نهاد.

حکمت الهی اقتضا می‌کند که بنی‌آدم با همه کرامت الهی که دارند، در عالم خاکی امتحان شوند تا در کوره ابتلائات، جوهره کرامت و مقام خلافتی را که خداوند به آنان عنایت نموده، به منصه ظهور گذارند؛ در این میدان، مؤمن از منافق و مشرک و کافر تمییز داده شوند و حجت بر همگان تمام شود: <أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُون‏ 2 وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبین‏>[3].

گروهی با ورود به عالم دنیا و انزل مراتب هستی، قلبشان آلوده به زنگار تعلقات گشت: <بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِمْ>[4] و با انجام اعمال ناشایست به تبعیت از هوای نفس پرداختند و قلب سلیم خود را بیمار کردند: <کَلاَّ بَلْ رانَ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُون‏>[5]؛ اما مؤمنین حقیقی مراقبند تا از این آفات قلب در امان بوده و طهارت قلبشان را حفظ کنند.

در این میان خداوند رحمان و رحیم بنابر رحمت واسعه خود بابی به نام توبه بر روی بندگان خود گشود تا جبران مافات کرده و گذشتۀ خود را اصلاح کنند: <غَافِرِ الذَّنْبِ وَ قَابِلِ التَّوْبِ>[6]؛ و در هر مرتبه از غفلت و حجاب که به‌سر می‌برند، به آغوش رحمت الهی بازگردند. این باب الهی برای همگان مفتوح است. خداوند متعال نیز امر به توبه فرموده و ابواب توبه را نیز در همه اوقات گشوده است تا کسی که در غفلت به سر می‌برد، عذری برایش باقی نماند.

توبه، وادی دوم

«توبه» بعد از یقظه دومین منزل از منازل سلوک است. توبه در لغت به معنای مطلقِ بازگشت است؛[7] هرکس -در هر مرتبه‌ای از غفلت و گناه که باشد- با توبه به سوی خدا برگشته و پاک شده و مورد محبت الهی قرار می‌گیرد: <إِنَّ اللَّهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَ یُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِینَ>[8]. علامه‌ طباطبایی(ره) در ذیل این آیۀ شریفه می‌فرماید: توبه رجوع به سوی خداوند است و تطهّر یعنی اخذ طهارت با انتخاب و علاقه؛ پس توبه‌کننده، از آلودگی‌ها کنده شده و به اصل خود– که طهارت باشد- بازمی‌گردد.[9]

آری، بنده با توبه از حجاب تعلقات و آلودگی گناهان، پاک شده و به پاکیزگی فطری خود بازمی‌گردد، قلب مریض او منیب و سلیم می‌گردد، و لیاقت ورود به رحمت الهی را پیدا می‌کند.

توبه در واقع، ریسمان الهی است. به فرمودۀ صادق ‌آل‌محمد(ع) انسان هیچ‌گاه نباید این ریسمان الهی را رها کند؛ و باید درهرحالی بر آن مداومت داشته باشد: «التَّوْبَةُ حَبْلُ‏ اللَّهِ‏ وَ مَدَدُ عِنَایَتِهِ وَ لَا بُدَّ لِلْعَبْدِ مِنْ مُدَاوَمَةِ التَّوْبَةِ عَلَى کُلِّ حَال‏»[10].

دوری از یأس از رحمت پروردگار

یکی از چالش‌های بزرگ برای سالک، یأس از توبه و رحمت الهی است. شیطان برای وسوسۀ افراد عادی، خودش مستقیماً وارد نمی‌شود؛ او برای افراد عادی، جنود خود را می‌فرستد. به تناسبی که سالک در مراتب قرب طی طریق می‌کند و جلو می‌رود، آرام‌آرام فرماندهان از جنود خود را به جنگ با او می‌فرستد؛ تا آنکه در مراتب عالی، خود شیطان به نبرد با او می‌آید. یکی از جنود شیطان که در همان اوایل سیر به سراغ انسان می‌آید، یأس است. یأس از رحمت پروردگار، از گناهان کبیره است و به فرمودۀ امیرمؤمنان(ع)، بزرگترین بلا، ناامیدی است: «أعظمُ البَلاءِ انقِطاعُ الرَّجاءِ»[11].

یأس از رحمت الهی، یعنی بنده‌ای با چند بار زمین‌خوردن در طریق سلوک با خود بگوید: توبه من با این بارِ گناه هرگز مقبول نیست و به جایی نمی‌رسم؛ پس دمی را خوش باشم و خود را به زحمت نیندازم! او متوجه نیست که با این یأس، گرفتار گناه بزرگ‌تری شده است؛ در حالی که سالکان کوی دوست -در هر مرتبه که باشند- میهمان سفره رحمت رحیمیه الهی هستند و میزبان، خود بهتر می‌داند چگونه از آنان پذیرایی نماید!

بنابراین به محض اینکه بنده‌ای به درگاه الهی توبه می‌کند، حتی اگر هنوز حق‌الناس و حق‌الله بر عهده‌اش باشد و عزم جدی بر ادای آن داشته باشد، در زمره تائبین است؛ زیرا اصل در توبه پشیمانی از گناه و عزم بر جبران آن است؛ هرچند اصلاح آن زمان ببرد؛ و کسی که توفیق توبه پیدا کند، حتما مورد پذیرش الهی واقع می‌گردد.

«عفو خدا بیشتر از جرم ماست

نکته سربسته چه گویى خموش

گرچه وصالش نه به کوشش دهند

آن‌قدر اى ‌دل که توانى بکوش

رندى حافظ نه گناهى است صعب

با کرم پادشه عیب‌پوش»[12]

تعجیل در توبه

شتاب در توبه برای سالک از ضروریات است؛ زیرا از یک‌سو، اجل مهلت نمی‌دهد و ممکن است هر آن، فرصت توبه با مرگ از دست برود و از سوی دیگر، از تسویف و تسویل شیطان در امان نیست و خطاب خداوند متعال به متقین چنین است: <وَ سارِعُوا إِلى‏ مَغْفِرَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ وَ جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ أُعِدَّتْ لِلْمُتَّقین‏>[13].

در روایات حضرات معصومین(ع) و دستورات بزرگان اخلاق، ‌توصیه فراوانی به تسریع در توبه شده است. به محض اینکه برای شخص یقظه حاصل شد، باید توبه کند و آن را به تأخیر نیندازد. شیطان به دنبال این است که انسان را دچار تسویف در توبه کند. کسی که توبه را به تأخیر می‌اندازد، نشان می‌دهد که مرگ را جدی نگرفته و تصور می‌کند وقت بسیاری دارد. او به گونه‌ای رفتار می‌کند که گویا خداوند به او تضمین طول عمر را داده است! درحالی‌که مرگ برای همه مقرر گشته است و به تعبیر امام‌صادق(ع)، مرگ به ‌طور‌ ناگهانی و غافلگیرانه می‌آید: «الْمَوْتُ یَأْتِی‏ بَغْتَةً»[14].

مراتب توبه

توبه حقیقتی ذومراتب است و در یک‌نگاه جامع به معنای مطلق بازگشت به پروردگار است و فقط اختصاص به گناهکاران و بندگان عاصی ندارد؛ بلکه سالک در تمام منازل سلوک نیازمند توبه و استغفار دائمی است. امام‌صادق(ع) در این زمینه می‌فرمایند: «وَ کُلُّ فِرْقَةٍ مِنَ الْعِبَادِ لَهُمْ تَوْبَةٌ»[15]؛ سپس شروع به شمارش این مراتب نمودند:

1. توبۀ انبیا(ع): «فَتَوْبَةُ الْأَنْبِیَاءِ مِنِ اضْطِرَابِ السِّرِّ»؛ «توبۀ انبیای الهی از اضطراب باطن است»؛ یعنی از اینکه در توجه به توحید، دچار نوسان و دگرگونی باطنی باشند، توبه می‌کنند. آنها تمکن در توحید را طالبند و به تعبیر این آیات شریفه: <یا أَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ 27 ارْجِعی‏ إِلى‏ رَبِّکِ راضِیَةً مَرْضِیَّةً 28 فَادْخُلی‏ فی‏ عِبادی 29 وَ ادْخُلی‏ جَنَّتی>[16]، به مرتبۀ نفس مطمئنه دست یافته‌اند. ایشان از اینکه لحظه‌ای توجهشان از خدا برداشته شود، توبه می‌کنند.

2. توبۀ اولیا: «وَ تَوْبَةُ الْأَوْلِیَاءِ مِنْ تَلْوِینِ الْخَطَرَاتِ»؛ مرتبۀ پایین‌تر، توبۀ اولیای الهی است که از تلوین دل در توجه به حق توبه می‌کنند. مراد از «تلوین»، همان خطورات غیرتوحیدی است که قلب انسان را رنگ‌به‌رنگ می‌کند.

3. توبۀ اصفیا: «وَ تَوْبَةُ الْأَصْفِیَاءِ مِنَ التَّنْفِیسِ»؛ «توبه پاکان از «تنفیس» است». تنفیس به این معناست که انسان یک‌لحظه به خودش تنفس و مجال بدهد و دست از تلاش و مجاهده بردارد؛ سالک باید دائماً در حال تلاش باشد و زندگی یعنی سراسر جنگ با شیطان در میدان جهاد اکبر.

4. توبۀ خواص: بدین معنا که ایشان از اشتغال به غیرخداوند توبه می‌کنند: «تَوْبَةُ الْخَاصِّ مِنَ الِاشْتِغَالِ بِغَیْرِ اللَّهِ تَعَالَى‏»؛ کسی که در این مرتبه قرار دارد، همه اعمال او -خواه مباحات و یا مستحبات و واجبات- برای خداوند است و مشمول رحمت و ثواب الهی است. چنین فردی در تمام آنات زندگی خود مراقبه می‌کند تا در وادی محرمات نیفتد و حریم الهی را نشکند.

5. توبۀ عام: آخرین مرتبۀ توبه، توبۀ عموم مردم است: «تَوْبَةُ الْعَامِّ مِنَ الذُّنُوب‏»؛ «عموم مردم از گناه خود توبه می‌کنند».

پس توبه، به عنوان حبل الهی امری ذومراتب است و عبد در تمام مراتب سلوک، باید همیشه گریان و نالانِ درگاه پروردگار باشد. اینکه پیامبر اکرم(ص) در هر روز استغفار می‌کردند، نشانگر این است که توبۀ اولیای الهی شدیدتر از توبۀ دیگران است؛ و اینکه در اغلب ادعیۀ حضرات معصومین(ع) اذکار استغفاری به چشم می‌خورد (مخصوصا در اذکار قنوت نماز وتر)، به همین جهت است.

مراحل شش‌گانۀ توبه

حضرت علی(ع) در میان گروهی از یاران نشسته بودند که شخصی گفت: «أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ‏»[17]؛ حضرت خطاب به او فرمودند: «یَا وَیْلَکَ أَتَدْرِی مَا الِاسْتِغْفَارُ؟»؛ «وای بر تو! می‌دانی استغفار چیست؟»؛ «الِاسْتِغْفَارُ اسْمٌ وَاقِعٌ عَلَى سِتَّةِ أَقْسَامٍ»؛ «استغفار حقیقتی است که شش‌مرحله دارد». استغفار این نیست که فقط با زبان گفته شود. این مراحل[18] عبارت‌اند از:

1. پشیمانی از گذشته

مرحلۀ اول استغفار، عمومی است: «الْأَوَّلُ النَّدَمُ عَلَى مَا مَضَى»؛ انسان باید از عمر تلف‌شدۀ خود سخت پشیمان باشد. یکی از جلوه‌های پشیمانی این است که انسان در محضر الهی به گناهان خود اقرار کند. امام‌باقر(ع) می‌فرماید: «وَ اللَّهِ مَا یَنْجُو مِنَ‏ الذَّنْبِ‏ إِلَّا مَنْ أَقَرَّ بِهِ»[19]؛ «به‌ خدا‌ قسم! از گناه نجات پیدا نمی‌کند، مگر کسی که به آن اقرار کند». اقرار به گناه، به این معناست که انسان با خود خلوت کرده و از ابتدای بلوغ، روزها و ماه‌ها و سال‌ها را -در حدی که یادش می‌آید- محاسبه کرده و گناهان خود را یادداشت کند.

استاد سعادت‌پرور(ره) می‌فرمود: ای‌ کاش! انسان با محاسبه دقیق نامۀ عملش را خودش زودتر بنویسد و با توبه آن را اصلاح نماید تا در روزی که نامه را به او ارائه می‌کنند، شرمنده نشود؛ چون حسرت و ندامت در آنجا سودی ندارد. او باید حقوق الهی و حقوق مردم را در وصیت‌نامۀ خود بنویسد که اگر فوت کرد، فرزندان و ورثه‌اش بدانند چندسال نماز و روزه برایش انجام دهند و بدانند که چقدر و به چه کسانی بدهکار است.

2. عزم بر عدم تکرار

مرحله دوم این است که انسان، بنا را بر عدم تکرار گناه بگذارد: «الثَّانِی الْعَزْمُ عَلَى تَرْکِ الْعَوْدِ إِلَیْهِ». اگر مجددا مرتکب گناه شد، در هنگام استغفار، بنا را بر عدم تکرار گناه بگذارد؛ البته این امر مشروط بر این است که زمینۀ گناه را از بین ببرد. انسان باید در هنگام محاسبه، زمان و مکان و علت افتادن به ورطه گناه را بنویسد؛ چون معمولاً زمینۀ گناه برای افراد مختلف، تکراری است و شیطان با توجه به ضعف هر شخص، از همان نقطه به او حمله می‌کند. تفسیر عملیاتی این فراز چنین است که زمینۀ گناه را از بین ببر تا زمینه وسوسه ابلیس به وجود نیاید و اگر گرفتار شدی، توبه کن و بنا را بر این بگذار که دیگر تکرار نکنی!

3و4. پرداخت حق‌الناس و جبران حقوق الهی

مرحله سوم و چهارم توبه، اصلاح مافات است: «وَ الثَّالِثُ أَنْ تُؤَدِّیَ إِلَى الْمَخْلُوقِینَ حُقُوقَهُمْ حَتَّى‏ تَلْقَى‏ اللَّهَ‏(عزوجل) أَمْلَسَ لَیْسَ عَلَیْکَ تَبِعَةٌ وَ الرَّابِعُ أَنْ تَعْمِدَ إِلَى کُلِّ فَرِیضَةٍ عَلَیْکَ ضَیَّعْتَهَا فَتُؤَدِّیَ حَقَّهَا»؛ «سوم اینکه همۀ حقوقی که از مردم بر ذمه داری را جبران کن تا خدا را پاک ملاقات کنی؛ و چهارم اینکه فرائضی که از تو ضایع شده است را به جا بیاور!»؛

حق‌الناس از گناهانی است که تا حقوق صاحبش ادا نشود و یا راضی نگردد، توبه مقبول نیست و سالکی که به سوی کوی محبوب در حرکت است این اصل عقلانی را دائماً باید در نظر داشته باشد که با مبغوضِ محبوب هرگز محبوبِ محبوب نمی‌توان شد و ظرف آلوده به گناه و گرفتار حقوق خداوند و مردم، هرگز تحت افاضات لطیف ربانی قرار نمی‌گیرد.

«گوهر پاک بباید که شود قابل فیض

ورنه هر سنگ و گلی لؤلؤ و مرجان نشود»[20]

اصلاح گذشته

در توبه، جبران و اصلاح گذشته، حرف اول را می‌زند. خداوند می‌فرماید: <فَمَنْ تَابَ مِنْ بَعْدِ ظُلْمِهِ وَ أَصْلَحَ فَإِنَّ اللَّهَ یَتُوبُ عَلَیْهِ>[21]؛ «کسی که بعد از گناه توبه کند، مشروط بر اینکه اصلاح کند و گذشته‌اش را به وسیلۀ پرداخت حقوق دیگران پاک کند، خداوند نیز توبه‌اش را می‌پذیرد»؛ بنابراین توبه به‌تنهایی کفایت نمی‌کند و اصلاح گذشته نیز، امری لازم است.

حق‌الناس

به دلیل اینکه جبران حق‌الناس از حق‌الله سخت‌تر است، در بیان امیرالمؤمنین(ع)، ادای حقوق مردم مقدم شده است. انسان باید تمامی حقوقی که بر ذمه دارد، ادا کند؛ یعنی بدهی‌های خود را بپردازد؛ اموال دیگران را به آنها بازگرداند؛ اگر بدون اذن آنها از اموالشان بهره برده است، رضایت آنها را جلب کند؛ چنانچه به دارایی‌های آنان آسیب رسانده است، خسارت را بپردازد.

تقدم حق‌الناسی عِرضی بر مالی

عمدۀ آیات و روایات، در باب حق‌الناس مالی است اما حق‌الناس عِرضی (خدشه‌دارکردن آبروی دیگران) به مراتب حساس‌تر و دقیق‌تر است؛ به‌همین‌دلیل، علمای ربانی توصیه می‌کردند که انسان در ابتدا، حق‌الناس عِرضی را محاسبه کند؛ گناهانی مانند غیبت، تهمت، تحقیر و... مربوط به این حیطه هستند. اگر انسان آبروی یک‌مسلمان را خدشه‌دار کند، جبران آن بسیار سخت تر از جبران مالی است. مخصوصا اگر انسانی را به گناهی که نکرده، متهم کند و آن گناه را در جامعه منتشر کند. امروزه در فضای مجازی، به‌راحتی و با اشارۀ یک‌انگشت دروغ یا تهمتی به یک‌نفر نسبت داده می‌شود و هزاران نفر از آن مطلع می‌شوند و آبروی مؤمنی در میدان وسیعی ریخته می‌شود. قطعا توبه و جبران ‌چنین گناهی بسیار سخت‌ و دشوار و تقریبا محال است؛ زیرا انسان باید نزد تک‌تک افراد جامعه، از این شخص رفع تهمت کند که امکان ندارد؛ بنابراین باید از ورود به چنین حیطه‌هایی به شدت پرهیز کند.

حق‌الناس فرهنگی

سخت‌ترین توبه، ادای حق‌الناس فرهنگی است؛ زیرا جبران آن سخت و یا غیرممکن است. اگر انسان سنت غلطی را در جامعه بنا کند، جبرانش خیلی مشکل است. رسول مکرم اسلام(ص) فرمودند: «مَن‏ سَنَّ‏ سُنَّةً سَیِّئَةً کانَ علیه وِزرُها و وِزرُ مَن عَمِلَ بِها إلى یَومِ القِیامَةِ»[22]؛ «کسی که سنت غلطی را در جامعه بنا کند، تا روز قیامت که به آن سنت غلط عمل می‌شود، گناه تمام آن افراد به حساب او نیز نوشته می‌شود». مثلا کسی که یک‌فرقۀ انحرافی را پایه‌گذاری می‌کند، علاوه بر اینکه خودش باید توبه کند، تمام پیروانش را نیز باید از این مسیر منحرف جدا کرده و به صراط مستقیم بازگرداند؛ حال آنکه چنین امری تقریبا محال است و چه‌بسا او از تمام پیروان خود اطلاع نداشته باشد.

جبران حق‌الله

انسان باید پس از محاسبۀ حقوق مردم، تمام حقوق خداوند را نیز محاسبه و جبران کند که احکام آن در رساله‌های عملیه وجود دارد. بنابر فتاوای تمام مراجع عظام تقلید، یادگیری احکام مورد ابتلا بر مکلف واجب می‌باشد و باید شناخت کامل نسبت به آنها داشته باشد تا -خدای نکرده- به خاطر جهل به احکام شرعی، مرتکب حرام نشود.

5. سخت‌گیری بر خود

دستور پنجم و ششم برای انسان‌هایی است که خیلی آلوده‌اند. دستور پنجم این است که اگر مال حرامی را خوردی و با آن گوشت حرامی بر بدنت رویید، با غم و غصه و روزه‌گرفتن نفس خود را ادب کنی! و آن گوشت‌های روییده از حرام را آب کنی تا به جایش گوشت نو از مال حلال بروید.

ممکن است کسی به لحاظ علمی خدشه کند که اگر فرد چندماه یا یک‌سال از غذای حلال تغذیه کند، آن گوشت‌ها از بین می‌روند و نیازی نیست که گوشت‌های قبلی آب شوند؛ پاسخ آنکه، اصل در این بیان امیرالمؤمنین(ع) پاک‌کردن روح است؛ و روح انسان با تهذیب نفس و تزکیه اصلاح می‌شود.

6. چشاندن درد طاعت

دستور ششم -که مرحلۀ آخر دستور توبه است– این است: «السَّادِسُ أَنْ تُذِیقَ الْجِسْمَ أَلَمَ الطَّاعَةِ کَمَا أَذَقْتَهُ حَلَاوَةَ الْمَعْصِیَةِ»؛ باید همان‌طور که لذت معصیت را به جسم خود چشانده‌ای، درد اطاعت را نیز بچشانی. «فَعِنْدَ ذَلِکَ تَقُولُ أَسْتَغْفِرُ اللَّه‏»[23]؛ در این هنگام می‌توانی با زبان استغفار کنی و بگویی: «استغفر الله».

چنین سخت‌گیری‌هایی برای تأدیب نفس در لذت‌های حرام و کنترل آن در یله‌بودن و رهایی در محرمات است. حضرت علی(ع) نفس انسان را به اسب مسابقه تشبیه می‌کنند که اگر رها شود، در میدان‌های سخت نمی‌تواند گوی سبقت را برباید؛ پس باید با تمرین‌های سخت، او را کارآزموده کرد تا در میدان رزم بتواند صاحب خود را در لحظات خطر نجات دهد.

روح سالک باید مهذب شود؛ روحی که از سرچشمۀ گناه لذت بیشتری برده ، باید خود را بیشتر مهذب نماید؛ البته این کار باید زیر نظر استاد باشد تا مبادا در اثر فشارهای زیاد، مشکلات دیگری پدید آید.

«نازپرورده تنعّم نبرد راه به دوست

عاشقى شیوه رندان بلاکش باشد»[24]

آثار توبه

تحملِ سختی چنین توبۀ نصوحی، آثار و برکات فراوانی برای سالک الی‌ الله دارد. خداوند دربارۀ توبه‌کنندگان مقاماتی را بیان می‌فرماید که برای غیرایشان نفرموده است؛ در سورۀ فرقان می‌فرماید: <فَأُولئِکَ یُبَدِّلُ اللَّهُ سَیِّئَاتِهِمْ حَسَنَاتٍ>[25]؛ کسی که گناهی نکرده است، حسنه‌ای در نامۀ عملش نمی‌نویسند، اما این آیۀ شریفه می‌فرماید: گناهکار پس از توبه به واسطه شدت سختی که بر خود داده است و شکستگی روحی که به واسطه توبه برای او حاصل شده، نه‌تنها گناهان او را پاک می‌کنند، بلکه آنها را تبدیل به حسنه می‌کنند. از خداوند متعال می‌خواهیم که ما را نیز به مقام توبه‌کنندگان حقیقی نائل گرداند.

 


[1]. التین، 4.

[2]. <إِذْ جَاءَ رَبَّهُ بِقَلْبٍ سَلِیمٍ>؛ الصافات، 84.

[3]. «آیا مردم گمان کرده‏‌اند، همین که بگویند: ایمان آوردیم، رها مى‌‏شوند و آنان مورد آزمایش قرار نمى‌‏گیرند؟ (2) در حالى که یقیناً کسانى را که پیش از آنان بودند، آزمایش کرده‏‌ایم؛ و بى‏تردید خدا کسانى را که [در ادعاى ایمان‏] راست گفته‏‌اند، مى‏‌شناسد و قطعاً دروغ‌گویان را نیز مى‏‌شناسد»؛ العنکبوت، 2 و 3.

[4]. المطففین، 14.

[5]. المطففین، 14.

[6]. غافر، 3.

[7]. ر.ک:‌ معجم مقاییس‌اللغة، ج1، ص257.

[8]. البقرة، 222.

[9]. «التوبة هی الرجوع إلى الله سبحانه و التطهر هو الأخذ بالطهارة و قبولها فهو انقلاع عن القذارة و رجوع إلى الأصل الذی هو الطهارة»؛ المیزان‌، ج‏2، ص211.

[10]. مصباح‌الشریعة، ص97.

[11]. میزان‌الحکمة، ج13، ص558.

[12]. دیوان حافظ، غزل 348.

[13]. «و به سوى آمرزشى از پروردگارتان و بهشتى که پهنایش [به وسعتِ‏] آسمان‏ها و زمین است، بشتابید؛ بهشتى که براى پرهیزکاران آماده شده است»؛ آل‏عمران، 133.

[14]. الکافی، ج2، ص458.

[15]. مصباح‌الشریعة، ص97.

[16]. «اى جان آرام‌گرفته و اطمینان‌یافته! (27) به سوى پروردگارت در حالى که از او خشنودى و او هم از تو خشنود است، بازگرد. (28) پس در میان بندگانم درآى! (29) و در بهشتم وارد شو!»؛ الفجر، 27-30.

[17]. «رُوِیَ عَنْ مَوْلَانَا أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ عَلِیِّ بْنِ أَبِی طَالِبٍ(ع)‏ أَنَّهُ کَانَ یَوْماً جَالِساً فِی حَشَدٍ مِنَ النَّاسِ مِنَ الْمُهَاجِرِینَ‏ وَ الْأَنْصَارِ فَقَالَ رَجُلٌ مِنْهُمْ: أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ‏ فَالْتَفَتَ إِلَیْهِ عَلِیٌّ(ع) کَالْمُغْضَبِ‏ وَ قَالَ لَهُ یَا وَیْلَکَ أَ تَدْرِی مَا الِاسْتِغْفَارُ الِاسْتِغْفَارُ اسْمٌ وَاقِعٌ عَلَى سِتَّةِ أَقْسَامٍ الْأَوَّلُ النَّدَمُ عَلَى مَا مَضَى الثَّانِی الْعَزْمُ عَلَى تَرْکِ الْعَوْدِ إِلَیْهِ الثَّالِثُ أَنْ تَعْمِدَ إِلَى کُلِّ فَرِیضَةٍ ضَیَّعْتَهَا فَتُؤَدِّیَهَا الرَّابِعُ أَنْ تَخْرُجَ إِلَى النَّاسِ مِمَّا بَیْنَکَ وَ بَیْنَهُمْ حَتَّى تَلْقَى اللَّهَ أَمْلَسَ وَ لَیْسَ عَلَیْکَ تَبِعَةٌ الْخَامِسُ أَنْ تَعْمِدَ إِلَى اللَّحْمِ الَّذِی نَبَتَ عَلَى السُّحْتِ تُذْهِبُهُ بِالْأَحْزَانِ حَتَّى تَنْبُتَ لَحْمٌ غَیْرُهُ السَّادِسُ أَنْ تُذِیقَ الْجِسْمَ مَرَارَةَ الطَّاعَةِ کَمَا أَذَقْتَهُ حَلَاوَةَ الْمَعْصِیَةِ فَحِینَئِذٍ تَقُولُ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ»؛ بحارالأنوار، ج‏90، ص285.

[18]. اساتید اخلاق با الهام از همین روایت، دستور توبه را به سالک می‌دهند.

[19]. الکافی، ج‏2، ص426.

[20]. دیوان حافظ، غزل 240.

[21]. المائدة، 39.

[22]. تفسیر نورالثقلین، ج‏1، ص73.

[23]. نهج‌البلاغة، ص550.

[24]. دیوان حافظ، غزل 260.

[25]. الفرقان، 70.

‌مطالب مرتبط

ادب حضور- مراقبات ماه رمضان (فصل اول)
اخلاق

ادب حضور- مراقبات ماه رمضان (فصل اول)

آنچه در ادامه می آید، مجموعه توصیه ها و دستورات ماه مبارک رمضان به بیان استاد فیاض بخش است.

جایگاه ویژه‏‌ی سیدالشهداء(ع) در دستگیری از سالکان
اخلاق

جایگاه ویژه‏‌ی سیدالشهداء(ع) در دستگیری از سالکان

به درستی که مقام حسین بن علی(ع) در آسمان آشکار تر از مقام او بر روی زمین است و در سمت راست عرش نوشته شده: حسین(ع) چراغ هدایت و کشتی نجات است.

درآمدی بر فلسفه اخلاق توحیدی
اخلاق

درآمدی بر فلسفه اخلاق توحیدی

اوّلاً، راه معرفت به توحید، زدودن زنگارهای گناه و تعلقات غیر الهی از دل است و ثانیاً، طریق عملی و نظری آن، تولّی به ولایت اولیاء الهی(ع) و فرامین قرآن می‌باشد. در چنین جهان‌بینی، دستورات دینی شارع حکیم، در حقیقت از یک سو جهت دفعی و رفعی در زدودن زنگارها از قلب دارد و از سوی دیگر، تثبیت مراقبات توحیدی است که می‌باید با تکرار و مداومت، از حال به ملکه تبدیل شود.

انجام واجبات و ترک محرمات؛ اولین مرحله مراقبات اخلاقی
اخلاق

انجام واجبات و ترک محرمات؛ اولین مرحله مراقبات اخلاقی

مقدمه کتاب مراقبات اخلاق توحیدی (جلد دوم؛ اربعین اول)