مراقبه مرحله اول: مراقبه بر حلال و حرام
بر اساس مبانی عملی، اولین منزل سلوک الی الله و اولین منزل مراقبات، حفظ ظاهر احکام شرع مقدس در حلال و حرام الهی است؛ یعنی پس از توبه از گذشته، باید با عزم جزم، تمام سعی بر این باشد که از معاصی الهی و همه گناهان دوری شود؛ در این زمینه، آیتالله سیدعلی آقای قاضی(ره) میفرماید: «قبل از هرچیز بر ما واجب و لازم است که با شرایط لازم و نمازهای ویژه توبه نماییم؛ سپس از گناهان کبیره و صغیره به قدر توان دوری نماییم».[1]
در این مراقبه شخص باید در یک یا چند اربعین، مقید باشد که واجبات و محرماتی را که در شرع مقدس اسلام وارد شده، رعایت کند؛ <وَ ما آتاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ شَدیدُ الْعِقابِ>[2]؛ تا جایی که امتثال فرامین الهی برایش ملکه شود.
لازم است در این مرحله سالک به طور دقیق همه احکام مبتلابه خود را اجتهاداً و یا تقلیداً بداند تا مبادا در اثر جهل به مسئله مرتکب حرامی شود؛ و در این میان، احکام فقهی-اخلاقی در مسائل خانوادگی و روابط اجتماعی از اهمیت ویژهای برخوردار است؛ زیرا بسیاری از متشرعین در احکام نماز و روزه و یا خوردنیها و پوشیدنیها رعایت حدود الهی را میکنند، اما در اثر نادانی ناخواسته گرفتار گناهانی چون دروغ، تهمت، غیبت، تحقیر، تعییر و مسائلی از این قبیل میشوند که به تصریح روایات، آثار آنها به مراتب از گناهان کبیره بسیار زشت -که هرگز متشرعین به سمت آن نمیروند- بالاتر است و برای سالک کدورتی سختتر از سایر گناهان میآورد.
مستحبات در این مرحله، فرع است و سالک باید تمام توان و همت خود را بر حفظ حریم واجبات و محرمات شارع مقدس قرار دهد؛ به این ترتیب که دائماً نفس خود را کنترل نماید تا واجبی از او فوت نشود و یا حرامی از او صادر نگردد. این مراقبه به حسب ظاهر برای همه متشرعین است اما -چنانکه قبلا اشاره شد- تفاوت سالک با دیگران در این مرحله ترقب دائمی نفس در برابر محرمات الهی است تا مبادا شیطان از دری که هرگز فکر نمی کند بر او حمله کند و او مراقب نباشد: <إِنَّهُ یَراکُمْ هُوَ وَ قَبیلُهُ مِنْ حَیْثُ لا تَرَوْنَهُم>[3]؛ در حالی که دیگران تنها هنگام مواجه با حرام مراقبه دارند.
ظهور عبودیت در این مرحله
بیشک اولین قدم و اصلیترین مرتبه ظهور بندگی را در همین مرحله باید جستجو کرد. مگر میتوان بنده بود و از هوای نفس تبعیت کرد و مرتکب حرام شد؟! مگر بندگی چیزی جز اطاعت اوامر الهی است؟! آیا میتوان با مبغوضِ محبوب، محبوبِ محبوب شد؟! امیرالمؤمنین(ع) فرموده است: «طَهِّروا أنفُسَکُم مِن دَنَسِ الشَّهَواتِ، تُدرِکوا رَفیعَ الدَّرَجاتِ»[4]؛ «خود را از پستی شهوتها دور کنید تا به درجات عالی برسید!».
برای اتصاف به رنگ خدایی باید عبد بود و به مقام عبودیت رسید: <صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً وَ نَحْنُ لَهُ عَابِدُونَ>[5]؛ و عبودیت آنچنان مقام رفیعی است که برای درک ارزش و جایگاهش شایسته است نکاتی بیان شود:
- خداوند در اولین خطاب به حضرت موسی(ع) پس از معرفی خود، امر به عبادت میکند: <إِنَّنِی أَنَا اللَّهُ لاَ إِلهَ إِلاَّ أَنَا فَاعْبُدْنِی وَ أَقِمِ الصَّلاَةَ لِذِکْرِی>[6]؛ یعنی رسیدن به توحید از غیر راه بندگی ممکن نیست.
- حضرت ختمی مرتبت(ص) و سایر انبیا و اولیای الهی(ع) ابتدا عبد بودند و سپس شایسته مقام نبوت و یا رسالت گردیدند.
- مسلمانان در همه نوافل و فرائض موظفند سوره حمد را بخوانند و بعد از اقرار به ربوبیت و مالکیت علیالاطلاق الهی، نه تنها اذعان به بندگی و عبودیت خود بنمایند، بلکه در مسیر کسب این مقام نیز عاجزانه از خداوند یاری طلبند: <إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعین>[7].
- بیگمان اگر انسان از بندگی و عبادت پروردگار استکبار ورزد، ذلیلانه وارد جهنم خواهد شد: <إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ>[8].
- بندگی و عبادت فقط برای خداوند است؛ حق متعال از انسانها عهد گرفته است که بنده شیطان نباشند: <أَ لَمْ أَعْهَدْ إِلَیْکُمْ یَا بَنِی آدَمَ أَنْ لاَ تَعْبُدُوا الشَّیْطَانَ>[9]؛ و فقط خدا را عبادت کنند؛ این همان صراط مستقیم الهی است: <وَ أَنِ اعْبُدُونِی هٰذَا صِرَاطٌ مُسْتَقِیمٌ>[10]؛ ازاینرو، خداوند(عز و جل) در جایجای قرآن بر این عهد بندگی اشاره میکند و تعهد بر آن را از انسانها میطلبد.
- با عمل صالح و پاککردن قلب از همه انحای شرک در عبودیت، انسان به مقام بلند لقای الهی نائل میگردد: <فَمَنْ کانَ یَرْجُوا لِقاءَ رَبِّهِ فَلْیَعْمَلْ عَمَلاً صالِحاً وَ لاَ یُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَداً>[11].
پس چه زیباست بندگی او! و زیباتر این است که معبود حقیقی، او را مشرف و مفتخر به خطاب «یا عبادی» کند؛ برخی از این آیات دربردارندۀ این خطاب عبارتند از:
- خداوند گناهکاران را از ناامیدی نهی کرده و بخشش همه گناهان را به آنها وعده داده است. این خطاب برای کسانی است که در زمره بندگان او باشد: <قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ لاَ تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً>[12]؛ و این بخشش ریشه در رحمت و مغفرت الهی نسبت به بندگان دارد: <نَبِّئْ عِبَادِی أَنِّی أَنَا الْغَفُورُ الرَّحِیمُ>[13].
- اگر بنده بودیم و در زمره بندگان او قرار گرفتیم، از سلطه و وسوسه شیطان در امانیم و کفایت امورمان با خداوند متعال است: <إِنَّ عِبَادِی لَیْسَ لَکَ عَلَیْهِمْ سُلْطَانٌ وَ کَفَى بِرَبِّکَ وَکِیلاً>[14].
- اوج این خطاب به نفس مطمئنه است که او را به سوی رضای الهی فرامیخواند: <ارْجِعِی إِلَى رَبِّکِ رَاضِیَةً مَرْضِیَّةً>[15]؛ و چه چیزی زیباتر از ورود در زمره «عبادی» که همان ورود به «جنّتی» است: <فَادْخُلِی فِی عِبَادِی 29 وَ ادْخُلِی جَنَّتِی>[16]؛ آری بندگی او، بهشت خاصان اوست.
در مقابل، بنده در لحظه وصال (نماز) پاسخ خداوند را اینگونه میدهد: «لَبَّیْکَ وَ سَعْدَیْکَ وَ الْخَیْرُ فِی یَدَیْکَ وَ الشَّرُّ لَیْسَ إِلَیْک»[17]؛ و بعد از آن خود را در مواجهۀ مستقیم با پروردگار محبوب خود میبیند و ندا سر میدهد: <إِنِّی وَجَّهْتُ وَجْهِیَ لِلَّذی فَطَرَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ حَنیفاً وَ ما أَنَا مِنَ الْمُشْرِکین>[18] و عرضه میدارد که نماز و عبادات و حیات و ممات و سراسر زندگی او همگی برای خداست: <إِنَّ صَلاَتِی وَ نُسُکِی وَ مَحْیَایَ وَ مَمَاتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعَالَمِین>[19]؛ بندگی یعنی همین؛ همه امور بنده در یکایک لحظات زندگیاش برای پروردگار جهانیان است. بنده، فقط و فقط در بند اوست و معنای حقیقی مراقبۀ بنده همین است.
«در دو عالم نیست کاری با کسم
کز همهکس فارغم بیرون ز تو»[20]
آری! تمام توجه بنده باید به بندگی مولایش باشد و حتی لحظهای را در غفلت از او به سر نبرد.
«حافظ! از دست مده صُحْبتِ آن کِشتىِ نوح
ورنه طوفانِ حوادث، ببرد بنیادت»[21]
شخصی خدمت وجود مبارک امامسجاد(ع) رسید و عرض کرد: فردی گناهکارم و نمیتوانم صبر بر معصیت داشته باشم، مرا نصیحتی بفرمایید؛ حضرت فرمودند: پنجکار انجام بده، سپس هر گناهى دوست داری، مرتکب شو! اوّل آنکه: از روزىِ خدا مخور و هر گناهى میخواهى انجام بده! دوّم آنکه: از تحت قیّومیّت و ولایت خدا خارج شو و هر گناهى میخواهى انجام بده! سوّم آنکه: براى گناه جایى را بطلب که خدا در آن تو را نبیند و هر گناهى میخواهى انجام بده! چهارم آنکه: چون مَلکالموت براى گرفتن جان تو آمد، او را از خود دور کن و هر گناهى میخواهى انجام بده! پنجم آنکه: چون فرشته پاسدار دوزخ بخواهد تو را در آتش بیفکند، تو در آتش داخل مشو و هر گناهى میخواهى انجام بده![22] حضرت(ع) پنجبار عبارتِ «أَذْنِبْ مَا شِئْتَ» را فرمودند تا او متذکر مراقبه شود. واقعا چه کسی میتواند از رزق الهی نخورد، از حکومت الهی خارج باشد، در خلوت گناه کند و از مرگ و عقاب الهی فرار کند؟
تسلط بر احکام فقهی، عامل موفقیت در این مراقبه
برای موفقیت در این مرحله از مراقبه، سالک باید بر تمام مسائل شرعیِ مورد ابتلای خود تسلط و اِشراف کامل داشته باشد؛ یعنی اگر مقلد است، بر احکام رساله عملیه مرجع تقلید خود، و اگر مجتهد است، بر احکام شرعی مورد ابتلای خود -به صورت اجتهادی- تسلط کامل داشته باشد. اینکه برخی از علمای اخلاق[23] بر مجتهدبودن سالک تأکید داشتند، به این معناست که شخص باید در سیروسلوک مطابقِ شرع مقدس عمل کند؛ برای اطمینان از مطابقت اعمالش با شرع مقدس باید مجتهد باشد تا بفهمد که در هر مسئله تکلیف و حکمش چیست؛ و اگر مجتهد نیست باید جزئیات احکام شرعی خود را بداند و مسائلی را که به آنها مبتلا میشود، دقیقاً از رساله عملیه مرجع تقلید خود یاد بگیرد تا ندانسته مبتلا به گناه نشود که در اینصورت جاهل مقصر است و عقاب خواهد داشت؛ همچنین باید به احکامی که مورد ابتلای اوست ولی در رساله عملیه ذکر نشده است (احکام گناهانی مثل غیبت، دروغ، تهمت، سوءظن و ...) نیز آشنایی و تسلط کامل داشته باشد.
منظور از گناهان در این مرحله، اعم از گناهان صغیره و کبیره است. البته طبق فتوای برخی از فقهای شیعه همه گناهان، کبیره هستند. نباید فراموش کرد که سبکشمردن اوامر و نواهی شرعی نیز از گناهان بزرگ میباشد. در این زمینه حضرت علی(ع) میفرماید: «أشَدُّ الذُّنوبِ ما استَخَفَّ بهِ صاحِبُهُ»[24]؛ «بدترین گناه آن است که گناهکار، آن را سبک شمارد».
استخفاف اوامر الهی (سبکشمردن دستورات پروردگار) یکی از گناهان کبیره است که اوامر ندبی (مستحب) را نیز دربر میگیرد؛ یعنی سبکشمردن یکامر مستحب نیز گناه است؛ مثلاً شرکت در نماز جماعت مستحب است، اما اگر کسی به دلیل بیاحترامی و بیاهمیتی به نماز جماعت در آن شرکت نکند، مرتکب گناه کبیره شده است؛[25] بنابراین هرگز گناه کبیره محدود به همین گناهان بیّن شرعی، مثل شرابخواری و قمار و غیبت نیست.
علامت قبولی این مراقبه
علامت موفقیت در این مرحله این است که انسان آرامآرام از نماز و عباداتش لذت میبرد و محبتش به خدا افزون میگردد؛ البته این اتفاق زمانی میافتد که قلب از حرام پاک شود و مقبول درگاه الهی واقع گردد. تا وقتی که ظرف قلب از حرام پاک نشود، هرقدر هم انسان با عبادت مأنوس شود و قرآن و ذکر و دعا بخواند، احساس انس و محبت نمیکند؛ اما به محض اینکه قلب او پاک میشود، با یکذکر «یا حسین(ع)» و یا با شنیدن یکآیه قرآن منقلب میشود. اگر آیات قرآن و یا بیانات اولیای الهی بر قلب تأثیر نمیگذارد، به واسطه قساوت دل و آلودگی به گناه است.
اگر انسان به درستی پا به میدان بگذارد و بعد از توبه صحیح بنا را بر انجام درست مراقبه قرار دهد، محبوب الهی میگردد و خداوند از او راضی میشود و منازل سلوک را یکی بعد از دیگری طی میکند. امامباقر(ع) میفرمایند: «فَإِنَّ اللَّهَ(عزوجل) إِذَا أَحَبَّ عَبْداً رَضِیَ عَنْهُ بِالْیَسِیرِ»[26]؛ «همانا خداوند(عزوجل) وقتی بندهای را دوست بدارد، عمل کم او را نیز میپذیرد»؛ خودت را در هر مرحلهای که هستی، پاک کن و مطمئن باش که همان عبادت کم نیز برای تو مقرِّب است!
باید توجه داشت که مراقبه بر حلال و حرام زمانبر است و با یکاربعین کار به جایی نمیرسد؛ این مراقبه به حدی باید تکرار شود تا ملکه ورع و پرهیز از گناه در انسان به وجود آید و روح از محرمات انزجار پیدا کند. از خداوند منان چنین درخواست میکنیم:
«اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا تَوْفِیقَ الطَّاعَةِ وَ بُعْدَ الْمَعْصِیَةِ وَ صِدْقَ النِّیَّة وَ طَهِّرْ بُطُونَنَا مِنَ الْحَرَامِ وَ الشُّبْهَةِ وَ اکْفُفْ أَیْدِیَنَا عَنِ الظُّلْمِ وَ السِّرْقَةِ وَ اغْضُضْ أَبْصَارَنَا عَنِ الْفُجُورِ وَ الْخِیَانَةِ وَ اسْدُدْ أَسْمَاعَنَا عَنِ اللَّغْوِ وَ الْغِیبَة.»[27]
«خدایا ما را توفیق طاعت و دورى از معصیت و نیت خالصانه روزى گردان، و شکم ما را از غذاى حرام و شبهه پاک دار و دست ما را از ظلم به خلق و سرقت نگهدار و چشم ما را از نابکارى و خیانت ببند و گوش ما را از شنیدن سخن بیهوده و غیبت بندگانت مسدود گردان!»
«به صد امیّد نهادیم در این مرحله پاى
ى دلیل دلِ گمگشته، فرو مگذارم»[28]
[1]. عطش، ص314.
[2]. «و آنچه را پیامبر به شما عطا کرد، بگیرید و از آنچه شما را نهى کرد، بازایستید و از خدا پروا کنید؛ زیرا خدا سختکیفر است!»؛ الحشر، 7.
[3]. الأعراف، 27.
[4]. تصنیف غررالحکم، ص240.
[5]. «رنگ خدا را [انتخاب کنید] و چه کسى رنگش نیکوتر از رنگ خداست؟ و ما فقط پرستشکنندگان اوییم»؛ البقرة، 138.
[6]. «همانا! من خدایم که جز من معبودى نیست، پس مرا بپرست و نماز را براى یاد من برپا دار!»؛ طه، 14.
[7]. الفاتحة، 5.
[8]. غافر، 60.
[9]. یس، 60.
[10]. یس، 61.
[11]. «کسى که دیدار پروردگارش را امید دارد، پس باید کارى شایسته انجام دهد و هیچکس را در پرستش پروردگارش شریک نکند»؛ الکهف، 110.
[12]. الزمر، 53.
[13]. «به بندگانم خبر ده که یقیناً من بسیار آمرزنده و مهربانم»؛ الحجر، 49.
[14]. الإسراء، 65.
[15]. الفجر، 28.
[16]. الفجر، 29 و 30.
[17]. «خداوندا! اینک در خدمت و فرمانبردار توأم؛ تمام خیرات از جانب تو است و بدى، راه و نسبتى به سوی تو ندارد»؛ الکافی، ج3، ص310.
[18]. «من به دور از انحراف و با قلبى حقگرا همه وجودم را به سوى کسى که آسمانها و زمین را آفرید، متوجه کردم و از مشرکان نیستم»؛ الأنعام، 79.
[19]. الأنعام، 162.
[20]. دیوان عطار، ص556.
[21]. دیوان حافظ، غزل 72.
[22]. «وَ رُوِیَ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ(ع) أَنَّهُ جَاءَ رَجُلٌ وَ قَالَ أَنَا رَجُلٌ عَاصٍ وَ لَا أَصْبِرُ عَنِ الْمَعْصِیَةِ فَعِظْنِی بِمَوْعِظَةٍ قَالَ(ع): افْعَلْ خَمْسَةَ أَشْیَاءَ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ فَأَوَّلُ ذَلِکَ لَا تَأْکُلْ رِزْقَ اللَّهِ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ وَ الثَّانِی اخْرُجْ مِنْ وَلَایَةِ اللَّهِ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ وَ الثَّالِثُ اطْلُبْ مَوْضِعاً لَا یَرَاکَ اللَّهُ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ وَ الرَّابِعُ إِذَا جَاءَ مَلَکُ الْمَوْتِ لِیَقْبِضَ رُوحَکَ فَادْفَعْهُ عَنْ نَفْسِکَ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ وَ الْخَامِسُ إِذَا أَدْخَلَکَ مَالِکٌ فِی النَّارِ فَلَا تَدْخُلْ فِی النَّارِ وَ أَذْنِبْ مَا شِئْتَ!»؛ جامعالأخبار، ص130.
[23]. علامه بحرالعلوم(ره) میفرماید: «طالب بعد از فحص و نظر چون به اسلام و ایمان اصغر مىرسد، اوّل چیزى که بر اوست، تحصیل علم است به احکام ایمان به طریقى که مذکور شد؛ و «طلب العلم فریضة على کلّ مسلم و مسلمة»، به این دالّ است. کسی که از این علم خالى باشد، مجاهدۀ او به جز مغلوبیّت نیفزاید... پس اخذ آن احکام از نبى یا وصى با امکان، اشرف، پس استخراج آنها از کلام ایشان از تقلید، افضل است»؛ رسالۀ سیروسلوک منسوب به بحرالعلوم، ص140.
همچنین نقل شده است که «آیتالله سیدعلی قاضى(ره) به شاگردان طلبه خود که ممهّد براى درس بودند، دستور به خواندن این علوم تا درجه اجتهاد مىدادند»؛ نور مجرد، ج1، ص116.
[24]. بحارالأنوار، ج73، ص364.
[25]. ر.ک: توضیحالمسائل (مظاهری)، ص441.
[26]. الکافی، ج2، ص86.
[27]. البلدالأمین، ص349.
[28]. دیوان حافظ، غزل 433.