مراقبه بر عوالم پس از دنیا (مرحله اول: مرگ مطلق)
حقیقت مرگ و جدایی از دنیا
فلسفه خلقت انسان، رسیدن به عالیترین مرتبه در نظام کیانی است و این مهم نه فقط با انجام اعمال صالح و توشهبرداشتن ثواب در حیات دنیوی است، بلکه با انتخاب بهترین عمل نیک در میان گزینههای فراوان خیرات است؛ <الَّذی خَلَقَ الْمَوْتَ وَ الْحَیاةَ لِیَبْلُوَکُمْ أَیُّکُمْ أَحْسَنُ عَمَلاً وَ هُوَ الْعَزیزُ الْغَفُور>[1]؛ آری! سراسر زندگی انسان عرصۀ امتحان و محکزدن خود در انتخاب بهترینها و کشف گوهر بیهمتایی است که خدای سبحان در درون انسان به ودیعه نهاده است. این سنجش به وسیلۀ حقیقتی به نام «مرگ» رقم میخورد. در لحظه مرگ که هرگز فرصت دوباره به انسان داده نمیشود، متوجه میشود که چقدر توفیق کسب بهترینها را داشته است؛ پس با توجه به آیۀ فوق، میتوان گفت: یکی از معیارهای سنجش رشد معنوی انسان، توجه به مرگ است؛ یعنی انسان چه میزان نسبت به مرگ و جدایی از عالم فانی، توجه و بصیرت دارد؟ آیا خود را آماده ورود به عوالم دیگر کرده است؟ با کدامین کارنامه به لقای الهی میرود؟ امامسجاد(ع) در شبهای ماه مبارک رمضان مکرر این دعا را زمزمه میکردند: «اللَّهُمَ ارْزُقْنِی التَّجَافِیَ عَنْ دَارِ الْغُرُورِ وَ الْإِنَابَةَ إِلَى دَارِ الْخُلُودِ وَ الِاسْتِعْدَادَ لِلْمَوْتِ قَبْلَ حُلُولِ الْفَوْت»[2].
همانطور که ذکر شد، توجه به عوالم پس از دنیا (مرگ و قبر و برزخ و قیامت)، منازل بالاتر مراقبات بعد از حریمداری است. سالک پس از طی مراحل قبلی، باید اندکاندک توجه کند که جایگاهش در این دنیا و فلسفه خلقت او در این عالم برای چیست؛ همچنین باید به انقطاع حیات دنیوی و مسافربودن خود توجه دائم داشته باشد؛ از اینرو مراقبه بعدی «توجه به عوالم قبر و برزخ و منزلگه ابدی» است. به تعبیر حضرت استاد سعادتپرور(ره)، آنچه انسانها را در سیر معنوی متوقف میکند، علقههای مادی است و امکان ندارد بتوان در سلوک قدم از قدم برداشت مگر آنکه این بندها گسسته شود.
«جان گشاید سوی بالا بالها
در زده تن در زمین چنگالها
خطوتینی بود این ره تا وصال
ماندهام در ره ز شستت شصتسال»[3]
و تنها راه آن، توجه به منازل بعد از دنیا و عقبات برزخ و قیامت است. آیات فراوان قرآن کریم پیرامون عوالم بعد از مرگ و توصیههای اهلبیت(ع) در توجه به مرگ بیانگر اهمیت این مطلب در دستورات سلوکی است. رسول گرامی اسلام(ص) زیرکترین مؤمن را کسی معرفی فرمودند که بیشترین توجه و آمادگی را برای مرگ دارد: «فإنّ أکیَسَ المؤمنینَ أکثَرُهُم ذِکراً للمَوتِ و أشَدُّهُم لَهُ استِعداداً»[4].
انسان در این مراقبه باید در عین اینکه زندگی دنیایی خود را مدیریت میکند، مهیای مرگ نیز باشد.
نگاههای مختلف به دنیا
از نصوص دینی، دنیا با این ویژگیها وصف شده است: ناپایداری، کالایی اندک، فریبندگی، محل امتحان. با توجه به این ویژگیها، مؤمن باید نگاه خود به دنیا را اصلاح و مدیریت نماید. دنیا مکانی نیست که بتوان با طلب آن به کمال رسید. به تعبیر روایات، دنیا عالمی است که هیچگاه مورد رحمت خاص الهی قرار نمیگیرد: «قالَ رسولُ اللهِ(ص): مَا مِنْ شَیْءٍ أَبْغَضَ إِلَى اللَّهِ تَعَالَى مِنَ الدُّنْیَا خَلَقَهَا ثُمَّ عَرَضَهَا فَلَمْ یَنْظُرْ إِلَیْهَا وَ لَا یَنْظُرُ إِلَیْهَا حَتَّى تَقُومَ السَّاعَة»[5]. کسی که طالب مراتب عالی و کمالات والای انسانی است، باید خود را از این عالم جدا کند. اگر در دنیا زندگی میکند، مانند متقین در کلام حضرت امیرالمؤمنین(ع) باشد که دربارۀ ایشان فرمود: اگر زمان معین شده برای زندگی دنیوی آنان نبود، هر لحظه به سوی عوالم بالا پرواز میکردند و جان را از بدن تهی میساختند.[6]
نگاه به دنیا در بیانات اهل بیت با تعابیر گوناگون بیان شده و هریک ناظر به مرتبه ای از نگاه به دنیا و رابطه حیات دنیوی و اخروی است و سالک به تناسب مرتبه مراقبه ای که دارد لازم است برنامههای خود را بر اساس آن تنظیم نماید:
- در نگاه ابتدایی، دنیا مقدمه و مزرعه آخرت است[7]؛ در این نگاه، برای رسیدن به آخرت باید از یکایک لحظات عمر استفاده کرد و از نعمتهای آن برای زندگی اخروی بهره برد اما هریک جدای از دیگری است .
- در مرتبۀ بعدی، دنیا معبر و پلی به سوی آخرت است و استقرار اصلی و وطن اصلی همگان دار آخرت و حیات اخروی است؛ <یا قَوْمِ إِنَّما هذِهِ الْحَیاةُ الدُّنْیا مَتاعٌ وَ إِنَّ الْآخِرَةَ هِیَ دارُ الْقَرار>[8]؛ چنانکه در بیانی از حضرت عیسی(ع) نقل است: «إِنَّمَا الدُّنْیَا قَنْطَرَةٌ فَاعْبُرُوهَا وَ لَا تَعْمُرُوهَا»[9]. دنیا فقط پلی به سوی آخرت است و توقف بر آن، تنها بازماندن از هدف اصلی را به دنبال دارد.
«دنیا پلی است بر گذر راه آخرت
اهل تمییز خانه نگیرند بر پلی»[10]
- در نگاهی عمیقتر، رابطه حیات دنیوی و اخروی رابطه ظاهر و باطن یکحقیقت است و حیات دنیا، ظاهر و آخرت، باطن آن است؛ خداوند دربارۀ نگاه سوم میفرماید: <یَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ هُمْ عَنِ الْآخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ>[11]؛ یعنی باطن دنیا، آخرت است.
- دقیقترین نگاه این است که عالم دنیا در حقیقت، رشحه و سایهای از حقیقت آخرت است که زندگی واقعی انسان در آنجاست. امامعلی(ع) فرمود: «الدُّنیا ظِلُّ الغَمامِ و حُلْمُ المَنامِ»[12]؛ دنیا چون سایۀ ابر است و مانند رؤیایى است که آدمى در خواب مىبیند؛ بنابراین هر کاری که انسان در دنیا انجام میدهد، عیناً در حال ساختن آخرت است. با این نگاه، هیچ فاصلهای بین دنیا و آخرت وجود ندارد. خداوند متعال میفرماید: <وَ إِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحیطَةٌ بِالْکافِرینَ>[13]؛ همین الان کافرین در جهنم هستند و عذاب میکشند.
با توجه به هریک از نگاهها، عمق بینش نسبت به دنیا و تعامل انسان با آن تفاوت میکند؛ اما در هر حال حیات دنیا عبرتکده و فرصتی برای توشهبرداری برای زندگی ابدی در آخرت است. حضرت امیرالمؤمنین(ع) هنگامی که دیدند، فردی از دنیا بد میگوید، فرمودند: دنیا آنچنان که میگویی، بد نیست؛ دنیا خانۀ صداقت است با کسی که صادقانه با او برخورد کند و خانه عافیت است، به شرط آنکه بداند در دنیا چه باید بکند؛ و خانه انسانهای غنی است، به شرطی که توشه برای آخرت خود بردارند؛ و دائما در حال موعظه است، به شرطی که گوش شنوایی باشد. سپس حضرت(ع) مصادیقی از عبرتها و توشهاندوزیهای دنیا را بر شمردند و فرمودند: همین دنیای مذموم، مسجد محبان الهی است و محل نماز ملائکه و مهبط وحی پروردگار است؛ و در یک کلام، بهترین توشهها را اولیای الهی از همین دنیا برداشتند و بهشت برین را بنابر مرتبه عبادت و اخلاص خود به ارمغان بردند.[14]
غرض آنکه در مکتب تربیتی مرحوم علامه طباطبایی(رض)، نوع نگاه سالک به دنیا بنابر هر مرتبه از مراقبه تغییر میکند و به دنبال آن نحوه تعامل با دنیا و عمق نگاهی که به حیات دنیوی دارد، متفاوت میشود؛ البته در همه مراتب سالک باید تعادل را در روابط دنیوی خود با دیگران حفظ کند و در توجه به آخرت نباید از رسیدگی به زندگی دنیوی و ارتباطات خانوادگی و اجتماعی بازبماند؛ مهم، دلکندن از علقههای دنیوی و آزادکردن روح در سیر ملکوتی است. انحراف در این زمینه منجر به زهد غلطی میشود که نتیجه آن از دست دادن آخرت به واسطه تندروی در دنیاگریزی است و سیره اولیای الهی(ع) و متون دینی، راه میانه و معتدل را ارائه میدهند.
«آشنایان ره عشق در این بحر عمیق
غرقه گشتند و نگشتند به آب آلوده
پاک و صافى شو و از چاهِ طبیعت به در آى
که صفایى ندهد، آبِ تراب آلوده»[15]
بینش توحیدی به دنیا
انسان در نگاه به دنیا باید کوتهنظری را به بلندنظری مبدل سازد[16] و دنیا و آخرت را در یکنگاه ببیند؛ نه اینکه آخرت را عالمی در عرض دنیا و بعد از آن فرض کند. عارف دنیا و آخرت را در طول هم میبیند؛ بدین معنا که انسان برای ابدیت خلق شد و در مسیر بینهایت قرار گرفت؛ بخشی از این دوران که قسمت بسیار ناچیزی از آن عمر بینهایت را تشکیل میدهد، عمر دنیوی اوست و دنیا و آخرت جدای از یکدیگر نیستند؛ بلکه فقط یکعالَم وجود دارد که انسان در آن حضور دارد. انسان قبل از آمدن به دنیا دائماً توجهش به عوالم قبل از دنیا بود؛ وقتی برای مدتی وارد دنیا شد، توجهش به این دنیا معطوف شد و از توجه به عوالم دیگر غافل گشت؛ و سپس وارد عوالم حقیقی خود یعنی زندگی اخروی برای ابدیت میشود؛ به همین علت، انبیا(ع) آمدند تا انسان را در همین دنیا، به مراتب بالاتر (عوالم قبل و بعد از دنیا) متوجه سازند؛ به بیان دقیقتر، تعالیم همه ادیان الهی تذکر حقیقت فراموششده انسانی، یعنی مشاهده توحید، در فطرت اوست و بهترین راه آن تذکر مرگ و زندگی ابدی است.
«ما بدین در، نه پىِ حشمت و جاه آمدهایم
از بدِ حادثه اینجا به پناه آمدهایم
رهرو منزل عشقیم و ز سرحدّ عدم
تا به اقلیم وجود این همه راه آمدهایم»[17]
آمادگی برای جدایی از دنیا
انسانهای عمیقنگر در حیات دنیا دائماً به باطن آن، یعنی عالم آخرت توجه دارند و اینکه استاد ازل، گِلِ آدمی را برای دنیاطلبی نسرشته است. اگر در دنیای فریبنده دچار غفلت شویم و در بیخبری به سر بریم، پس از مرگ که پردهها کنار میرود و حقایق مکشوف میگردد، فریادها برخواهد خواست که <یا حَسْرَتى عَلى ما فَرَّطْتُ فی جَنْبِ اللَّه>[18]؛ اما چه سود که مهلت به پایان رسیده است!
خداوند منّان از قول اصحاب یمین میفرماید: <إِنِّی ظَنَنْتُ أَنِّی مُلاقٍ حِسابِیَه>[19]؛ من در دنیا میدانستم که بالأخره چنین روزی خواهد آمد و از من حسابرسی خواهد شد! پس خودم را برای این روز آماده کردم. اینجاست که مجددا بحث محاسبه مطرح میشود. پیامبر اکرم(ص) فرموده است: «حَاسِبُوا أَنْفُسَکُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا»[20]. تمام این هشدارها برای آن است که وقتی انسان در عرصۀ قیامت قدم نهاد، حسابش پاک باشد.
باید همیشه به یاد مرگ باشیم و بدانیم که روزی از عالم دنیا خواهیم رفت و آن روز، خیلی دور نیست. بسیاری از افراد هستند که اگر به آنها گفته شود: وصیتنامهات را بنویس، گویا توهین بزرگی به آنها شده است! میگویند: مگر بناست که من بمیرم؟! نوشتن وصیتنامه برای کسانی است که در آستانه مرگ هستند! او نمیداند که چهبسا همین امشب که سر بر بالین گذاشت، ملکالموت به سراغش بیاید و جانش را بستاند. چه کسی تضمین داده است که برای مدت طولانی زنده خواهیم بود؟ انسان زیرک همیشه خود را در معرض مرگ میبیند و در هنگام مرگ با لب خندان از دنیا مفارقت میکند. پیامبر اکرم(ص) میفرماید: سوگند به آن که جان محمّد در دست اوست! هیچگاه چشم به هم نزدم مگر آنکه پنداشتم قبل از آنکه پلکهایم به هم برسد، خداوند جانم را مىستاند؛[21] پس مرگ اینقدر به انسان نزدیک است.
مرگ و حیات در فرهنگ قرآن و روایات
در جهانبینی قرآنی و در نصوص روایی، مرگ و زندگی نه بر حیات ظاهری، بلکه به میزان رفع حجب و طی مراتب ایمان معنا میشود. به عبارت دیگر، همۀ انسانها به لحاظ فطری زندهاند و به تناسبی که درگیر علقههای دنیایی و توجه به عالم دنیا -انزل مراتب خلقت- هستند، مُرده محسوب میشوند؛ زیرا عالم، حقیقتی ذومراتب است که مرتبه اعلای آن، مرتبۀ ملکوت است و حیات کامل در آن مرتبه از عالم است؛ چون وجود در آن، بسیط و بینهایت است و کاملترین صفات وجودی را داراست. از جمله صفات ذاتی هستی، حیات است؛ پس وجودی که در اعلامرتبه از هستی است، بالاترین مرتبه حیات را نیز دارد. به تناسبی که به مراتب پایینتر عالم میرسیم، مراتب حیات نیز تنزل پیدا میکند؛ تا اینکه در انزل مراتب خلقت، مرگ، ظلمت، کدورت، جهل و دیگر نواقصِ وجودی قرار دارند و آن عالم ماده و جسمانیت است.
بر این اساس است که خداوند(عز و جل) در آیات گوناگون حیات دنیا را به صفاتی از قبیل بازی و سرگرمی، محل غرور و فریب شیطان، و اشتغال به تفاخر و تکاثر در زینتهای آن بیان میدارد و دار آخرت را محل استقرار و زندگی حقیقی انسان ذکر میکند؛ از این منظر، اگر به عالم ماده، عالم مرگ و جهل بگوییم، سخنی به گزاف نگفتهایم. انسان هر مقدار خودش را از این مرتبه بالا بکشد، به حیات بالاتری نائل شده است و مرگ از عالم ماده، مستلزم حیات در مرتبۀ بالاتر است؛ اما قدمگذاشتن به مرتبه بالاتر، برای افراد متفاوت است؛ مرگ مؤمن و کافر بهسان احضار مولایی است که عبد خود را فرا میخواند؛ گاهی مولا آن شخص را فرا میخواند تا تنبیهش کند و گاهی بنده عاشقش را به سوی خود فرا میخواند تا به وصالش نائل گرداند.
انسانهای دنیانگر و کوتاهبین خیال میکنند در دنیا زندگی میکنند و وقتی مُردند، آنها را در قبر میگذارند، درحالیکه در بینش عالیتر دنیای مادی و ظلمانی قبر است و انسانهای وارسته با مرگ از زندان آزاد میشوند و به عوالم بالاتر که عالم فسحت و گشایش است، وارد میشوند.
«رحم اگر هست مگر در دل مرگ است که او
این همه مرغ اسیر از قفس آزاد کند
همه مسافر این بس عجب که طائفهای
بر آن که زود به منزل رسیده، میگریند»
***
وقت را غنیمت دان آنقدر که بتوانی حاصل از حیات ای جان، یکدم است تا دانی»[22]
پس مرگ در نگاه دقیقتر، خارجشدن از مردگی مرتبۀ پایین و واردشدن به حیات در مرتبۀ بالاتر است؛ به همین علت، خداوند متعال دربارۀ کفار میفرماید: <قالُوا رَبَّنا أَمَتَّنَا اثْنَتَیْنِ وَ أَحْیَیْتَنَا اثْنَتَیْنِ>[23]؛ اینها میگویند: خدایا! ما را دوبار میراندی و دوبار زنده کردی! درحالیکه انسان یکبار میمیرد و یکبار زنده میشود. پس معلوم میشود که انسان به تناسب سیر خود، مرگها و زندگیهای مختلفی را تجربه میکند؛ از جمله مرگ از کفر، دنیا و آلودگیهای آن و ورود به عالم برزخ؛ و یا مرگ از عالم برزخ و ورود به عالم آخرت. اگر او دائما در حال توجه به محبوب باشد، دائمالذکر است و در حال عبادت و در نتیجه، دائما در سیر ارتقایی حیاتهای بالاتری تا لقای محبوب را تجربه میکند.
اگر کسی در همین دنیا به گونهای زندگی کند که گویا همۀ شبها شب اول قبر اوست، دیگر فریفتۀ دنیا نمیشود؛ اگر اموالی دارد، مطابق وظیفهاش عمل میکند و فراموش نمیکند که این اموال، حقیقتاً مالِ او نیست و تنها به رسم امانت مدتی به او سپرده شده است. اگر به قبرستان برویم و ادعیه خاص اهل قبور را بخوانیم، این پیام با تعابیری مختلف به ما القا میشود که اینجا همه با دستان خالی، آرام و بیصدا کنار هم قرار دارند؛ نه کسی از دیگری جلو میزند و نه حق دیگری را پایمال میکند. انسان اگر نیک بنگرد که پایان راه همین جاست و هرقدر بخواهد از دیگران جلو بزند و حق آنان را پایمال کند، در نهایت روزی راهش به قبرستان خواهد افتاد، هرگز پا از حریم بندگی پیش نمینهد.
«عارفی به راهی میگذشت
مست و لایعقل نه چون مِیخوارگان
دید گورستان و مَبرَز روبرو
بانگ برزد گفت کای نَظّارگان
نعمت دنیا و نعمتخواره بین
اینش نعمت و آنش نعمتخوارگان»[24]
جهانبینی مؤمن نسبت به دنیا و مرگ و شهادت، این است که انسان با مرگ، سیر کمالی پیدا میکند؛ پس به جای اینکه او را اضطراراً و الزاماً به سمت آن بکشند، خودش تلاش میکند که مرگ اختیاری پیدا کند. چه بهتر که انسان در عالم دنیا، دل را از تعلقات بمیراند و زنده به حیات جاودان نماید و قیامت انفسی خود را قبل از قیامت آفاقی برپا کند و خود به حساب خود برسد؛ قبل از آنکه دیگران به حساب او برسند.
توجه به مرگ، میزان و مرقات
توجه به مرگ و عوالم بعد از آن، از یکسو میزان حسابرسی انسان و از سویی دیگر، نردبانی برای سیر در مدارج ایمان است. اگر انسان بخواهد بداند که در کدام مرتبه از مراتب ایمان قرار دارد، باید موضع خود نسبت به مرگ را ملاکی در این زمینه قرار دهد. اگر امروز به او گفته شود که فردا خواهد مُرد، چه حالی به او دست میدهد؟ خداوند در سوره مبارکه جمعه خطاب به یهودیان که ادعای محبوبیت در درگاه الهی را داشتند، میفرماید: <قُلْ یا أَیُّهَا الَّذینَ هادُوا إِنْ زَعَمْتُمْ أَنَّکُمْ أَوْلِیاءُ لِلَّهِ مِنْ دُونِ النَّاسِ فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ کُنْتُمْ صادِقینَ>[25]؛ اگر مدعی هستید که محبوبان درگاه پروردگارید، باید اشتیاق شما برای مرگ -که در واقع وصال محبوب است- از همه بیشتر باشد؛ پس، از خدا بخواهید که هرچه زودتر با مرگ به وصال محبوب برسید. با تنقیح مناط میتوان این آیه را میزانی برای رشد خود قرار داد. هر کسی که ادعای تشیع و محبت اهلبیت(ع) را دارد، باید با این محک خود را بیازماید. مگر غیر از این است که هر شیعهای هنگام مرگ، در اولین نگاه، چشمش به جمال مبارک مولایش حضرت امیرالمؤمنین علی(ع) روشن میشود؟! پس شیعۀ واقعی با مرگ زندگی میکند و از آن وحشتی ندارد؛ به همین خاطر، مؤمن حقوق مردم و حقوق الهی را ادا کرده، وصیتنامه خود را نوشته و به تعبیری، زیر بالشت خود قرار داده است؛ او منتظر است که چه زمانی وعدۀ الهی فرامیرسد و از عالم دنیا رخت بر میکَنَد.
«خرم آن روز کزین منزل ویران بروم
راحت جان طلبم وز پی جانان بروم
چون صبا با دل بیمار و تن بیطاقت
به هوادارای آن سرو خرامان بروم»[26]
[1]. الملک، 2.
[2]. «خدایا! جدایی از سرای فریبنده و اقبال به سوی سرای جاودانگی و آمادگی برای مرگ قبل از فرارسیدنش را روزیام گردان!»؛ إقبالالأعمال، ج1، ص228.
[3]. مثنوی معنوی، ص551.
[4]. بحارالأنوار، ج82، ص167.
[5]. «رسول اکرم(ص) فرمود: نزد خداوند متعال، هیچ چیزی دشمنتر از دنیا نیست؛ زیرا آن را آفرید و از آن روى گردانید و به آن نظر و توجه نفرمود و تا قیامت نیز نخواهد کرد»؛ مکارمالأخلاق، ص462.
[6]. «قالَ امیرُ المُؤمِنینَ(ع) فی وَصفِ المُتَّقینَ: وَ لَوْ لَا الْأَجَلُ الَّذِی کَتَبَ اللَّهُ لَهُمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِی أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَیْنٍ شَوْقاً إِلَى الثَّوَابِ وَ خَوْفاً مِنَ الْعِقَاب»؛ نهجالبلاغة، ص303.
[7]. «قَالَ رسولُ اللَّهِ(ص): الدنیا مَزرَعةُ الآخِرَةِ»؛ عوالیاللئالی، ج1، ص267.
[8]. غافر، 39.
[9]. «حضرت عیسی(ع) به حواریون فرمود: همانا دنیا فقط پلی است؛ از آن عبور کنید و در پی آبادسازی آن نباشید!»؛ الخصال، ج1، ص65.
[10]. دیوان سعدی، مواعظ، غزل 60.
[11]. «ظاهرى از زندگى دنیا را مىشناسند و آنان از آخرت بىخبرند»؛ الروم، 7.
[12]. تصنیف غررالحکم، ص128.
[13]. التوبة، 49.
[14]. «قَالَ الإمامُ عَلیٌّ(ع) وَ قَدْ سَمِعَ رَجُلًا یَذُمُّ الدُّنْیَا: أَیُّهَا الذَّامُّ لِلدُّنْیَا الْمُغْتَرُّ بِغُرُورِهَا الْمَخْدُوعُ بِأَبَاطِیلِهَا أَ تَغْتَرُّ بِالدُّنْیَا ثُمَّ تَذُمُّهَا أَنْتَ الْمُتَجَرِّمُ عَلَیْهَا أَمْ هِیَ الْمُتَجَرِّمَةُ عَلَیْکَ مَتَى اسْتَهْوَتْکَ أَمْ مَتَى غَرَّتْکَ أَ بِمَصَارِعِ آبَائِکَ مِنَ الْبِلَى أَمْ بِمَضَاجِعِ أُمَّهَاتِکَ تَحْتَ الثَّرَى کَمْ عَلَّلْتَ بِکَفَّیْکَ وَ کَمْ مَرَّضْتَ بِیَدَیْکَ تَبْتَغِی لَهُمُ الشِّفَاءَ وَ تَسْتَوْصِفُ لَهُمُ الْأَطِبَّاءَ غَدَاةَ لَا یُغْنِی عَنْهُمْ دَوَاؤُکَ وَ لَا یُجْدِی عَلَیْهِمْ بُکَاؤُکَ لَمْ یَنْفَعْ أَحَدَهُمْ إِشْفَاقُکَ وَ لَمْ تُسْعَفْ فِیهِ بِطَلِبَتِکَ وَ لَمْ تَدْفَعْ عَنْهُ بِقُوَّتِکَ وَ قَدْ مَثَّلَتْ لَکَ بِهِ الدُّنْیَا نَفْسَکَ وَ بِمَصْرَعِهِ مَصْرَعَکَ إِنَّ الدُّنْیَا دَارُ صِدْقٍ لِمَنْ صَدَقَهَا وَ دَارُ عَافِیَةٍ لِمَنْ فَهِمَ عَنْهَا وَ دَارُ غِنًى لِمَنْ تَزَوَّدَ مِنْهَا وَ دَارُ مَوْعِظَةٍ لِمَنِ اتَّعَظَ بِهَا مَسْجِدُ أَحِبَّاءِ اللَّهِ وَ مُصَلَّى مَلَائِکَةِ اللَّهِ وَ مَهْبِطُ وَحْیِ اللَّهِ وَ مَتْجَرُ أَوْلِیَاءِ اللَّهِ اکْتَسَبُوا فِیهَا الرَّحْمَةَ وَ رَبِحُوا فِیهَا الْجَنَّةَ فَمَنْ ذَا یَذُمُّهَا وَ قَدْ آذَنَتْ بِبَیْنِهَا وَ نَادَتْ بِفِرَاقِهَا وَ نَعَتْ نَفْسَهَا وَ أَهْلَهَا فَمَثَّلَتْ لَهُمْ بِبَلَائِهَا الْبَلَاءَ وَ شَوَّقَتْهُمْ بِسُرُورِهَا إِلَى السُّرُورِ رَاحَتْ بِعَافِیَةٍ وَ ابْتَکَرَتْ بِفَجِیعَةٍ تَرْغِیباً وَ تَرْهِیباً وَ تَخْوِیفاً وَ تَحْذِیراً فَذَمَّهَا رِجَالٌ غَدَاةَ النَّدَامَةِ وَ حَمِدَهَا آخَرُونَ یَوْمَ الْقِیَامَةِ ذَکَّرَتْهُمُ الدُّنْیَا فَتَذَکَّرُوا وَ حَدَّثَتْهُمْ فَصَدَّقُوا وَ وَعَظَتْهُمْ فَاتَّعَظُوا»؛ نهجالبلاغة، ص493.
[15]. دیوان حافظ، غزل 512.
[16]. امامصادق(ع) فرمودند: «إِنَّ اللَّهَ(عز و جل) یُحِبُ مَعَالِیَ الْأُمُورِ وَ یَکْرَهُ سَفْسَافَهَا»؛ وسائلالشیعة، ج17، ص73.
[17]. دیوان حافظ، غزل 441.
[18]. «دریغ و افسوس بر اهمالکارى و تقصیرى که درباره خدا کردم»؛ الزمر، 56.
[19]. الحاقة، 20.
[20]. «قبل از اینکه به حساب شما رسیدگی شود، به حساب خود برسید»؛ مصباحالشریعة، ص86.
[21]. «وَ الَّذِی نَفْسُ مُحَمَّدٍ بِیَدِهِ مَا طَرَفْتُ عَیْنَایَ إِلَّا ظَنَنْتُ أَنَّ شُفْرَیَّ لَا یَلْتَقِیَانِ حَتَّى یَقْبِضَ اللَّهُ رُوحِی وَ لَا رَفَعْتُ طَرْفِی»؛ بحارالأنوار، ج70، ص166.
[22]. دیوان حافظ، غزل 593.
[23]. غافر، 11.
[24]. شعر از ناصرخسرو.
[25]. الجمعة، 6.
[26]. دیوان حافظ، غزل 402.