در فرهنگ قرآن، زندگی با توحید آغاز می شود و معنا پیدا می کند، و همه ی تلاش انبیاء و اولیای الهی(ع) در هدایت انسان ها، برای معنا دادن به گذر ایّامی است که ناگزیر ورق می خورد، و آدمی را به خطّ پایانی نزدیک و نزدیک تر می کند که با عبور از آن، هرگز راه جبرانی در پیش نیست.
اجابت دعوت انبیای الهی(ع)، فقط در اسلام آوردن ظاهری و عمل به احکام آن نیست؛ که این تنها آغاز راه است و تا سرمنزل مقصود، عقبات فراونی در پیش! این که خداوند در جای جای قرآن مؤمنین را به ایمان و تقوا توصیه می نماید، و می فرماید: «یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اسْتَجیبُوا لِلهِ وَ لِلرَّسُولِ إِذا دَعاکُمْ لِما یُحْییکُم»[1] اشاره است به پیمودن مراتب ایمان در فرصت کوتاه زندگی دنیوی؛ که هر مقدار مدارج بیشتری از ایمان و حیات معنوی در گذر عمر طی شود، بالندگی و نشاط معنوی زندگی بیشتر است.
خداوند در ادامه ی آیه، حیات حقیقی را معنا میکند و می فرماید: «وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ یَحُولُ بَیْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ وَ أَنَّهُ إِلَیْهِ تُحْشَرُونَ»؛ و به این ترتیب، در جهان بینی قرآن، زندگی آنگاه از مُردگی و کدورت خارج می شود که آدمی، با حقیقتی که به زندگی معنا می دهد، انس دایمی داشته باشد؛ حقیقتی که از همه به او نزدیک تر و صمیمی تر است و دایماً دانسته و نادانسته او را می خواند.
در این میان، لحظه ها جایگاه خاصّی در شیرینی انس با خداوند دارد؛ چنانکه رسول خدا(ص) می فرماید: «إِنَّ لِرَبِّکُمْ فِی أَیَّامِ دَهْرِکُمْ نَفَحَاتٍ، أَلَا فَتَعَرَّضُوا لَهَا بِکَثْرَةِ الْإِسْتِعْدَادِ»؛[2] یعنی: در برخی لحظه های زندگی تان نسیم های الهی است؛ هوشیار باشید و با استعداد هر چه بیشتر در فراهم کردن زمینه ی بهرهمندی، خود را در معرض آن ها قرار دهید.
به این ترتیب، اگر در ساعات روز، بین الطلوعین و غروب آفتاب شرافت خاصّی دارد[3]، و اگر در میان اوقات شب، ثلث پایانی آن وقت تهجّد و تلاوت و فکر و ذکر و انس با محبوب است[4]، و اگر در روزهای هفته، شب و روز جمعه فضیلت دارد، و اگر ایّام البیض هر ماه روزهای اعتکاف و خلوت با خداوند است، در میان ماه های سال، ماه مبارک رمضان جامع همه ی فضیلت هاست و بهار عمر با ضیافت رمضان رقم می خورد؛ تا آن جا که اولیای الهی همه ی سال برای ضیافت الهی در ماه رمضان به انتظار می نشستند و با حلول هلال آن، خدای را سپاس می گفتند که یک بار دیگر اجازه ی ورود به حریم حَرَم الهی را یافته اند؛ شاید فرصتی به دست آید و شعله ای از فروغ رمضان برگیرند.
در این میان، نگین هلال رمضان،با لیلة القدر آن رقم می خورد، و در فضیلت آن همین بس که لحظات آن معادل هزار ماه است[5]. به بیان روشن تر، اگر سالکی در همه ی رمضان های عمرش توفیق یابد و تنها یک شب قدرش را درک کند، به نورانیّت آن شب تمام عمرش نورانی می شود و راه هزار ماهه را یک شبه می پوید.
و البته هر نگینی را حلقه ای و هر قلّه ای را گردنه های صعب العبور است؛و برای قدم نهادن بر قلّه باید رنج عبور از دامنه را به جان خرید تا بتوان قدم بر قلّه گذاشت.
خوش بود گر محک تجربه آید به میان تا سیه روى شود هرکه در او غش باشد
ناز پرورده تنعّم نبرد راه به دوست عاشقى شیوهی رندان بلاکش باشد
برای ورود به بارگاه قدر الهی و درک حقیقت شب قدر، باید از روز نخست ماه مبارک رمضان کمر همّت بر بست و شب های آن را به تهجّد و عبادت و روزهایش را به ذکر و تهذیب از ناپاکیها گذراند، تا اذن دخول در ضیافت خواصّ در آن شب را دریافت.
اولیای الهی که همه ی سال را چشمانتظار قدوم رمضان و درک لیلة القدر آن بودند، استعدادی افزون بر این را از خداوند طلب می کنند و برای استقبال باشکوهتر از ماه رمضان، از ماه رجب بهره می برند؛ زیرا اگر ماه رمضان شهر توحید و ضیافت الهی است، در این میان هر آن کس که با طهارت و معرفت بیشتر در این میهمانی پای نهد، میزبان او را ارج بیشتر نهد و رحیق مختومش را به چشمه ی تسنیم، بیشتر ممزوج کند[6].
بدیهی است که معرفت به توحید بدون اذعان به ولایت نبوی(ص) ممکن نیست و هماره شهادت به کلمهی توحید، قرین شهادت به رسالت نبوی(ص) است؛ از این رو، شعبان که ماه رسول خدا(ص) و بهار صلوات است، قرین رمضان قرار میگیرد. و از سوی دیگر، ولایت نبوی(ص) و علوی(ع) دو روی یک سکّهاند. امیر مؤمنان علی(ع) نفس نبیّ(ص) است، و شهادت به رسالت، بدون اعتقاد به ولایت، جسم بیروحی است که تنها پوسته ای تو خالی از دین را عرضه می دارد، و تظاهری سراب گونه به توحید می نماید. در یک کلام، کسب طهارت و معرفت به توحید، بدون اذعان به ولایت نبوی(ص) و علوی(ع)، کوبیدن بر طبل تو خالی و تلاشی بی حاصل است.
کوتاه سخن آن که پیروی از سنّت نبوی(ص) در احیای شب ها و روزهای ماه شعبان[7]، اذن دخول به ضیافت الهی رمضان است، و تنها راه ورود به بارگاه نبوی(ص) نیز از حریم علوی، یعنی احیای ماه رجب می گذرد[8]. رجب ماه امیرالمؤمنین علی(ع) است و روح رسالت و توحید با ولایت رقم میخورد. بیجهت نیست که خداوند در آغاز ماه رجب، همه شب تا به صبح منادی را در آسمان هفتم می گمارد تا بر خلایق بانگ زند: «أَنَا جَلِیسُ مَنْ جَالَسَنِی وَ مُطِیعُ مَنْ أَطَاعَنِی وَ غَافِرُ مَنِ اسْتَغْفَرَنِی... فَمَنْ دَعَانِی فِی هَذَا الشَّهْرِ أَجَبْتُهُ وَ مَنْ سَأَلَنِی أَعْطَیْتُهُ وَ مَنِ اسْتَهْدَانِی هَدَیْتُهُ وَ جَعَلْتُ هَذَا الشَّهْرَ حَبْلًا بَیْنِی وَ بَیْنَ عِبَادِی، فَمَنِ اعْتَصَمَ بِهِ وَصَلَ إِلَیَّ...» (یعنی: من همنشین کسی هستم که در این ماه همنشینم باشد، و مطیع کسی هستم که اطاعتم کند، و مغفرتم شامل کسی است که از من طلب مغفرت کند... هر آنکس که در این ماه از من چیزی بخواهد به او ارزانی دارم، و اگر هدایت طلب کند، او را تحت هدایت خود قرار دهم. ماه رجب را ریسمانی بین خود و بندگانم قرار دادم که هر کس به آن چنگ بزند به من رسیده است.»
و به این ترتیب، زندگی با ماه رجب آغاز می شود[9] و در نیمهی شعبان شکوفه می دهد و در ماه رمضان به گل می نشیند و در پایان ماه، صاحب خانه بر بندگان ندا در می دهد: «أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ اغْدُوا إِلَى جَوَائِزِکُم...»
و با نماز عید فطر، هر کس به میزان استعداد و تلاشی که نموده است، سهم خود را از بارگاه صاحب ضیافت می برد و تا پایان سال به آن زندگی می کند. و مغبون کسی است که از این سفره ی گسترده سهمی نبرد و محبوب عالم نظر عنایتی بر او نکند.[10]
در این میان، مشایخ قوم، از شیخ مفید(ره) و شیخ طوسی(ره) گرفته تا سید ابن طاووس(ره) و علّامهی مجلسی(ره)، و در میان متأخّرین، جمال السّالکین آیتالله میرزا جواد آقا ملکی تبریزی(ره)، تلاشها نموده اند و موسوعه هایی مختصر و مفصّل در اعمال این سه ماه به امّت اسلام عرضه نموده اند، تا هر کس به قدر وسعش از این سه ماه بهره گیرد. در این میان، کتاب فخیم «مفاتیح الجنان»، که به حق کلیدهای بهشت را در بر دارد، اثر گرانسنگ ثقةالمحدّثین، حاج شیخ عبّاس قمی(ره)، موسوعهای متقن در اعمال سال است. اثر حاضر، کلیّات اعمال سه ماه ارجمند رجب، شعبان و رمضان را به ضمیمهی زیارتنامه ها و دعاهای مربوطه از مفاتیح الجنان ارائه نموده، تا امکان استفاده از اعمال و اذکار این ایّام پربرکت، برای طالبین فراهم تر باشد.