ویژگیهای خاص زبان عربی
زبان عربی در میان سایر زبان ها، به گستردگی واژه ها ممتاز است؛ به گونه ای که صاحب سخن می تواند از کلمات مترادف فراوانی در انتقال معنای خود استفاده کند. اما این به میزان تسلط او بر معانی ظریف واژگان و لطافت وزن و ترکیب آن واژه بستگی دارد. مثلاً کلمه ی خضوع و خشوع هر دو در فروتنی به کار میرود، ولی در اولی تواضع ظاهر و در دومی تواضع باطن و قلب مد نظر است. در کلام وحی، که سخن در انتقال عالی ترین معارف ملکوتی به عالم خاکی است، و گوینده قادر متعال است، که خود خالق کلام است، قطعاً زیباترین واژگان در بدیع ترین قالب ها، محمل آن مطالب لطیف و ملکوتی است، و هرگز کلمه ای بی جهت به جای کلمه ی دیگر به کار نمی رود؛ چرا که هریک معنای خاص خود را دارد، تا به آنجا که برخی معتقدند اصولاً در قرآن کلمه ی مترادف وجود ندارد، و هر واژه ای که به کار رفته معنای خاص خود را داشته، که در فضای آیه معنای منحصر به فرد خود را دارد، به گونه ای که اگر وزن و یا ریشه ی لغتی را با واژه ی دیگر عوض کنیم، معنا تغییر می کند. مثلاً در آیهی اول سوره مبارکه ی حمد، به جای آنکه گفته شود: «الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمین»، اگر بگوییم: «المدح لله ...» و یا «الشّکر لله...» معنا تغییر می کند؛ زیرا حمد، ستایش کسی در صفات کمالی و اختیاری اوست، خواه منفعتی برای حامد داشته باشد و یا نداشته باشد، ولی در مدح، اعم از اختیاری و غیر اختیاری است، و یا شکر در ستایشی بکار می رود که منفعتی از آن وصف کمالی به شاکر برسد.
از ویژگی های دیگر زبان عربی، می توان به گستره ی اشتقاق های گوناگون اسمی و فعلی این زبان، و رابطه ی ریشه های لغات با معنای آنها اشاره کرد؛ که موجب به وجود آمدن انواع اشتقاق های صغیر و کبیر و اکبر در لغت شده؛ و نیز روابط ظریفی میان معنای هر واژه و حروف آن به وجود آورده که علم اصوات در این زبان را رقم زده است.
این نکات و ده ها لطایف دیگر در مفرداتِ کلماتِ عربی (انتخاب واژگان)، در کنار ادبیات این زبان، در ترکیب لغات و علم نحو و بلاغت و معانی و بیان، بیش از هر زبان دیگر، در انتقال معنا به صاحب سخن کمک میکند. به طوری که به جرأت می توان گفت هیچ زبانی در تاریخ بشریت، قدرت خلق این همه آثار ادبی و هنری در رشته های مختلف نظم و نثر را نداشته است. و هرچند معارف بلند قرآن در هیچ قالب زمینی، آن گونه که باید، نمی گنجد؛ و تنها مطهرین به آن حریم قدسی راه دارند (که خود فرمود: «إِنَّهُ لَقُرْآنٌ کَرِیمٌ، فیِ کِتَابٍ مَّکْنُونٍ، لَّایَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ») ولی زبان عربی، در میان سایر زبان ها، بهترین محمل در حمل کلام وحی است؛ و قرآن بر این مهم تاکید می نماید، تا راه برای تدبر انسان ها در قرآن باز شود: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ قُرْآناً عَرَبِیًّا لَعَلَّکُمْ تَعْقِلُونَ» (یوسف: 2) و در این فضا است که معجزه ی الهی در بهترین قالب ها بر زبان رسول اکرم (ص) جاری می شود، و آن چنان قلب ها و فکرها را مجذوب خود می کند که دوست و دشمن در برابر عظمت این کتاب الهی زانو می زنند.
توجه به «اعجاز واژگان» در قرآن کریم
اگر قرآن معجزه ی الهی است، در همه ی جهات معجزه است. اگر در بیان حقایق عالم غیب و شهادت، در تاریخ گذشتگان و احتجاج با مشرکان و منافقان و بیان احکام و معارف الهی معجزه است، از جهت ادبی و بلاغت نیز معجزه است؛ و اگر قرآن در فَصاحت و بلاغت و بیان معانی در زیباترین جمله ها و ترکیب ها همتا ندارد، در انتخاب واژه ها و کلمات و ربط میان الفاظ و معانی مفردات قرآن نیز معجزه ی الهی است.
مفسرین معمولاً اعجاز قرآن در فَصاحت و بلاغت را در گفتار و موزون بودن کلمات آن می دانند؛ در حالی که شالوده ی فصاحت یک کلام، از زیبایی و حسن انتخاب واژگان آن سرچشمه میگیرد، و اول قدم در شناخت ظرائف معانی آیات، از تدبر در واژه های وحی آغاز می شود. لذا در اعجاز قرآن باید دقت شود هر کلمه در آیه، چگونه بر معنای مورد نظر دلالت میکند؛ به گونه ای که اگر کلمه ی دیگری به جای آن انتخاب شود، آن معنا را نمی رساند.
سخن ما در «تفسیر واژه محور»
سخن ما از همین جا آغاز می شود که اگر اول قدم در درک آیات قرآن از ادبیات آن آغاز می شود، و معجزه ی قرآن در انتخاب بهترین واژگان و در بهترین قالب ها و ترکیب ها است، پس تحقیق واژه های قرآنی و کشف ظرافت های آن، و چگونگی قرار گرفتن این واژه ها در ترکیب جملات، و بررسی ادبی و بلاغی آنها، اولین گام در فهم معارف بلند قرآن است.
قدم دوم شناخت ظرافت های انتخاب اوزان هر واژه در جمله است. مثلا خداوند در آیه ی سوم سوره ی ماعون، در وصف مستکبرین می فرماید: «وَ لایَحُضُّ عَلى طَعامِ الْمِسْکین» در حالی که آیه می توانست این گونه باشد: « و لا یحثّ....» و یا: «و لا هو محضّ علی اطعام المسکین». خداوند در این عبارت کوتاه، برای ترغیب به اطعام مساکین، واژه ی «ح ض ض» را به جای «ح ث ث» به کار برد، تا بیانگر همه گونه ترغیبی، خواه لفظی و یا عملی و یا با قلم و یا اشارت، باشد؛ در حالی که «و لایحث..» تنها در راندن عملی به کار می رود. و فعل مضارع به جای اسم فاعل به کار رفت، تا استمرار در ترغیب را نشان دهد. و نیز مصدر «طعام» بجای «اطعام» به کار رفت، تا بیانگر حق فقرا در اموال اغنیا باشد، و اینکه اگر به اغنیا توصیه در کمک به مساکین شده، منتی بر آنها نیست، بلکه این طعام و سهم آنها در اموال اغنیاست، و ده ها نکته ی ظریف دیگر که تنها با تدبر در واژگان قرآن به دست می آید.
در این روش سعی بر آن است که کمتر به بحث های روایی در توضیح آیات پرداخته شود، و تنها بر کشف معانی لغات تکیه شده، تا با شناخت ظرافت های آن و فضایی که در ترکیب آیه معنای هر لغت ایجاد می کند، به دقایق و لطایف آیات الهی برسیم، و گامی هر چند لرزان و با احتیاط به سوی درک معارف قرآن برداریم. تجربه ثابت کرده که با دقت و تأمّل در واژه های قرآنی، بسیاری از لطایفی که در روایات اهل بیت (ع) به آنها اشاره شده، از خود آیه کشف می گردد.
مطالب مرتبط: