گزیده بیانات استاد فیاض بخش در تحلیل وقایع صدر اسلام از زمان پیامبر اکرم(ص) تا فاجعه کربلا
🔺گفتار اول: جریان شناسی منافقین معاصر پیامبر(ص)
🔺گفتار دوم: مروری بر ادبیات قرآن کریم درباره منافقین
🔺گفتار سوم: اقدامات جریان نفاق پس از پیامبر(ص) برای تحریف اسلام و قبضه کردن قدرت
🔺گفتار چهارم: برخی نتایج و آثار سیاستهای خلفا
گفتار اول: جریان شناسی منافقین معاصر پیامبر(ص)
🔸منافقین معاصر پیامبر(ص) را که پس از رحلت ایشان جریان سقیفه را رقم زدند، می توان به چهار حزب یا جریان تقسیم نمود:
🔺حزب اول، یهودیان بودند که از اسلام سیلی سختی خورده بودند و حالا برخی منافقانه اسلام آورده و برخی دیگر از خارج با منافقین در ارتباط بودند. آنها از حادثه بعثت نبوی و تشکیل حکومت ایشان در مدینه آگاه بودند و برای همین از سالها قبل در اطراف آن مستقر شده بودند: «الَّذینَ آتَیْناهُمُ الْکِتابَ یَعْرِفُونَهُ کَما یَعْرِفُونَ أَبْناءَهُم» (بقره،146).
🔺حزب دوم منافقین قدیمی از انصار بودند. کسانی چون عبدالله بن ابیّ و...
🔺حزب سوم سران کفار بودند که پس از فتح مکه ناچار به پذیرش اسلام شدند و بنی امیه سردمدارشان بود.
🔺حزب چهارم سلطه گرانی بودند که در سقیفه حکومت را به دست گرفتند. اینان در اسلام آوردن پیشگام شدند و توانستند بر موج اسلام سوار شوند.
🔸با نزدیک شدن به سال های پایانی عمر رسول اکرم(ص) و گسترش قلمرو اسلام، شاهد افزایش چشم گیر تکاپوی این گروه ها هستیم.
🔸در سفر حجة الوداع، پیامبر(ص) چنان از جانب این چهار گروه منافقین نگران بود که تا قبل نزول آیه تبلیغ در غدیر خم، جرأت نیافت ولایت و وصایت امیر المؤمنین(ع) را اعلام عمومی فرماید؛ علی رغم اینکه قبلاً بارها و در موقعیت های متعدد بر این مطلب تصریح و تاکید فرموده بود.
🔸شهید صدر در کتاب فدک، به بررسی عناصر نفوذی این احزاب در یکدیگر و همچنین در میان بنی هاشم پرداخته و نشان داده که آنها چطور از بیت پیامبر(ص) جاسوسی می کردند و بنی هاشم را به محاصره خود درآورده بودند.
فایل صوتی| جریان شناسی منافقین معاصر پیامبر(ص) (زمان: 13:55)
گفتار دوم: مروری بر ادبیات قرآن کریم درباره منافقین
🔸همواره در طول تاریخ، با شکل گیری هر حرکت توحیدی، دو جریان در برابر هم صف آرایی می کنند: اول، جریان توحید به رهبری پیامبران(ع) و جانشینان ایشان و دوم، جریان کفر به سرکردگی طاغوت و اعوانش.
🔸خداوند در آیات مختلف قرآن بر این مطلب تاکید می ورزد؛ مانند: «وَ ما یَأْتیهِمْ مِنْ رَسُولٍ إِلاَّ کانُوا بِهِ یَسْتَهْزِؤُن»، «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِیٍّ إِلاَّ إِذا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّیْطانُ فی أُمْنِیَّتِهِ».
🔸این آیات نوعی تسلی خاطر برای پیامبر و مسلمین هم محسوب می شد تا متوجه باشند آزار و اذیت هایی که از جانب کفار می بینند، برای همه انبیا و اولیای الهی وجود داشته و همیشه کفار همین طور در راه حق سنگ اندازی می کردند.
🔸بدین ترتیب در اوایل دعوت انبیا(ع)، مبارزه علنی با کفر مسئله اصلی بود و شناخت دشمن از دوست نیز کار چندان سختی نبود: «یا أَیُّهَا النَّبِیُّ حَرِّضِ الْمُؤْمِنینَ عَلَى الْقِتال...»
🔸اما با پیشرفت کار هر پیامبر، گروه دومی از دشمنان به نام حزب نفاق به وجود می آمد.این دشمن ترکیبی از مؤمنین ضعیف الایمان و کفاری است که در چهره مؤمنین ظاهر میشوند.
🔸با قدرت گرفتن اسلام نیز همین رویه تکرار شد و لذا می بینیم که هرچه به سالهای پایانی عمر پیامبر(ص) نزدیک می شویم، خداوند در قرآن کریم هرچه بیشتر نسبت به خطر منافقین هشدار می دهد؛ هشدارهایی که برای روزگار حاضر هم سودمند است: «إِذْ یَقُولُ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذینَ فی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ غَرَّ هؤُلاءِ دینُهُم». آیات سوره مائده و 60 به بعد سوره توبه نمونه های دیگری در این باره است.
🔸در ابتدا قصد کفار آن بود که اصل دین و ظاهر آن را نابود سازند: «وَدَّ کَثیرٌ مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ لَوْ یَرُدُّونَکُمْ مِنْ بَعْدِ إیمانِکُمْ کُفَّاراً حَسَداً مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِم». اما با گذر زمان، آنها از نابود کردن اصل دین شما (انقلاب شما) مأیوس شدند و روش مبارزه را تغییر دادند: «الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ دینِکُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْن».
🔸هرچه به پایان عمر مبارک پیامبر(ص) نزدیک میشویم، نوک پیکان حملات قرآن از کفار به سوی منافقین می گردد.
فایل صوتی| گفتار دوم: مروری بر ادبیات قرآن کریم درباره منافقین (زمان: 04:01)
🔸بررسی آیات 61 به بعد سوره توبه.
🔸با بررسی روند تدریجی نزول قرآن کریم طی دوران رسالت پیامبر اکرم(ص)، به این نکته مهم پی می بریم که هرچه از روزگار بعثت و تبلیغ در مکه فاصله میگیریم و به اواخر عمر ایشان نزدیک میشویم، نوک پیکان هشدارها و حملات آیات قرآن به سوی کفار کمرنگ شده و به سمت منافقین بیشتر میشود.
🔸آیات 60 به بعد سوره توبه به شدت مسلمانان را توبیخ میکند که چرا با کفار ارتباط برقرار میکنند؛ که ایشان دورو و دروغگو هستند. خداوند میفرماید که در میان مسلمین نیز کسانی وجود دارند که با نیش و کنایه و تمسخر، پیامبر(ص) را آزار میدهند: «وَ مِنْهُمُ الَّذینَ یُؤْذُونَ النَّبِیَّ...» این گروه میگویند که پیامبر(ص) گوش است! یعنی اهل تدبر و نظر نیست و هرکه هرچه میگوید فقط گوش میکند: «وَ یَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ»
🔸خداوند میفرماید که همین پیامبری که فقط گوش میدهد برای شما خوب است که شما را مفتضح نکند و پرونده سیاهتان را برملا نسازد: «قُلْ أُذُنُ خَیْرٍ لَکُمْ یُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ یُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنینَ وَ رَحْمَةٌ لِلَّذینَ آمَنُوا مِنْکُمْ وَ الَّذینَ یُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ أَلیمٌ».
🔸بررسی آیات 61 به بعد سوره توبه.👇
فایل صوتی| بررسی آیات 61 به بعد سوره توبه (زمان: 07:01)
🔸 بررسی آیه 3 سوره مائده👇
🔸 «الْیَوْمَ یَئِسَ الَّذینَ کَفَرُوا مِنْ دینِکُمْ فَلا تَخْشَوْهُمْ وَ اخْشَوْنِ الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتی وَ رَضیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دیناً»
فایل صوتی| بررسی آیه 3 سوره مائده (زمان: 02:54)
پاسخ به یک سوال مهم.
🔸چرا با رحلت رسول خدا(ص)، دیگر هیچ اثر و هشداری نسبت به خطر منافقین در عالم اسلام دیده نمی شود؟ مگر چه اتفاقی رخ داد و چه تحولی در جهان اسلام پیدا شد؟
🔸در پاسخ، احتمالات مختلفی ذکر شده است:
🔺اول آنکه با رحلت پیامبر اکرم(ص) همه آنها متنبه شده و به یکباره توبه نموده اند. که تاریخ چنین چیزی را گزارش نداده است.
🔺دوم: همه آنها قبل از رحلت پیامبر(ص) کشته شدند. که این احتمال هم کاملاً مردود است.
🔺و احتمال سوم آنست که روند حوادث بعد از پیامبر(ص) به نفع منافقین رقم خورد و آنها با زمامداران جدید جامعه کنار آمدند.
فایل صوتی| پاسخ به یک سوال مهم (زمان: 03:23)
گفتار سوم: اقدامات جریان نفاق پس از پیامبر(ص) برای تحریف اسلام و قبضه کردن قدرت
باز داشتن مردم از تدبر در قرآن
🔸دستگاه حاکم مردم را وادار نمود تا صرفا قرآن را قرائت کنند و از تفسیر آن پرسش نکنند. داستان سُبَیق نمونه ای از برخورد خلفا با مردم در این باره است:
🔸سبَیق عربی از اهالی مصر بود که درباره مصداق آیهی «وَ الذَّارِیاتِ ذَرْواً» پرسش میکرد. فرماندار مصر مطلب را به عمر گزارش داد و او سبیق را به مدینه فراخواند. وقتی او را به مدینه رساندند، عمر بر منبر مشغول خطابه بود. وقتی سبیق وارد مجلس شد، او را در مسجد عریان نموده و با شاخهی خرما چنان زدند که گوشت و پوستش از استخوان جدا شد. نقل شده که مداوای او 6 ماه به طول انجامید و عمر در این مدت از او سراغ از او میگرفت. بعد از بهبودی نسبی، دوباره او را فراخواند و دوباره به شدت مجازات کرد. این اتفاق 3 بار تکرار شد و بعد به شام تبعید گردید. جالب اینجاست که مشابه همین سوال از امیرالمومنین(ع) در زمان حکومتشان پرسیده شد و حضرت پاسخ دادند.
🔸بدین ترتیب مردم حق نداشتند نسبت به قرآن از تلاوت و حفظ فراتر روند.
فایل صوتی| بازداشتن مردم از تدبر در قرآن (زمان: 03:54)
ممنوع ساختن نقل حدیث و سنت پیامبر(ص)
🔸 دستگاه خلافت نقل هر گونه روایتی از پیامبر(ص) را ممنوع ساخت.
🔸 این در حالی بود که فضایل بسیاری برای نقل حدیث از پیامبر(ص) روایت شده. حتی اهل سنت در صحاح خود نقل میکنند که پیامبر(ص) فرمود: «نَضَّرَ اللَّهُ عَبْداً سَمِعَ مَقَالَتِی فَوَعَاهَا ثُمَّ بَلَّغَهَا مَنْ لَمْ یَسْمَعْهَا فَرُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ إِلَى مَنْ هُوَ أَفْقَهُ مِنْهُ...» یعنی خداوند صورت کسی را که سخن ما را بشنود و به دیگران برساند نورانی و گشاده گرداند...
🔸 همچنین از حضرتش نقل شده که: «مَنْ تَعَلَّمَ حَدِیثَیْنِ اثْنَیْنِ یَنْفَعُ بِهِمَا نَفْسَهُ أَوْ یُعَلِّمُهُمَا غَیْرَهُ فَیَنْتَفِعُ بِهِمَا کَانَ خَیْراً لَهُ مِنْ عِبَادَةِ سِتِّینَ سَنَة.» یعنی هر کس که دو روایت یاد بگیرد که سودمند به حالش باشد یا به دیگری یاد دهد تا او سود برد، برایش از عبادت شصت ساله بهتر است.
🔸 همچنین از رسول اکرم(ص) نقل شده: «مَنْ حَفِظَ عَلَى أُمَّتِی أَرْبَعِینَ حَدِیثاً یَنْتَفِعُونَ بِهَا، بَعَثَهُ اللَّهُ تَعَالَى یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَقِیهاً عَالِماً.» بنا بر همین حدیث شریف است که بسیاری از علما و محدثین ما به نگارش کتب چهل حدیث پرداختند.
🔸 علیرغم این سفارشات و تاکیدات نبوی، میبینیم که ابابکر با یک ترفند، تمام احادیث پیامبر(ص) را جمعآوری کرده و آتش زد.
🔸همچنین نقل شده که شخصی به نام قرضة ابن کعب، استاندار عراق در زمان عمر بود. سرزمین عراق جزئی از تمدن ایران و نزدیک روم و دیگر کشورهای پیشرفته آن زمان قرار داشت و لذا مردم بسیار به کسب معارف اسلامی و سنت و حدیث پیامبر(ص) تشنه بودند. ابن کعب نقل میکند که به هنگام عزیمت به سمت عراق، عمر به او گفت که تو در شهری وارد میشوی که از خانههای آن صدای قرائت قرآن مانند وزوز زنبور شنیده میشود، مبادا مردم را از خواندن قرآن نهی کنی و مبادا کلمهای از رسول خدا(ص) برای ایشان بازگو نمایی! فقط مردم را به خواندن ظاهر قرآن ترغیب کن. او نیز چنین کرد و در پاسخ به سوالات مردم میگفت که عمر ما را از صحبت دربارهی پیامبر(ص) نهی کرده است.
فایل صوتی|ممنوع ساختن نقل حدیث و سنت پیامبر(ص) (زمان: 07:35)
محصور کردن اصحاب خاص پیامبر(ص) در مدینه- شکستن شخصیت پیامبر(ص).
🔸محصور کردن صحابی خاص پیغمبر(ص)
🔺 با وجود سختگیریهای دستگاه حاکم، کسانی چون اباذر، سلمان و مقداد، مخفیانه کلمات پیامبر(ص) را نقل میکردند. نقل شده که عمر روزی همگی آنها را در مدینه جمع کرد و پرسید که شنیدهام اخبار پیامبر(ص) را پخش میکنید؟ عباس پاسخ داد آیا تو ما را از نقل سنت پیامبر(ص) نهی میکنی؟ عمر گفت خیر، اما ما بهتر میدانیم که چه چیز را به مردم بگوییم و چه نگوییم. و تا زمان مرگ عمر، ایشان در مدینه محصور بودند و حق خروج از شهر را نداشتند.
🔸 شکستن شخصیت پیامبر(ص)
🔺 مردم هنوز پیامبر(ص) را از یاد نبرده بودند و لذا انتظار داشتند که خلفای ایشان نیز در زهد، علم، تقوا و... مانند آن حضرت باشند، در حالی که چنین چیزی از خلفا برنمیآمد. لذا به جای اینکه آنها خود را بالا ببرند، سعی بر تخریب شخصیت پیامبر(ص) کردند.
🔺آنها شروع به جعل حدیث درباره پیامبر(ص) کردند. از همین روست که میبینیم احادیث مبتذل و سخیفی دربارهی پیامبر(ص) در کتب اهل سنت، مانند صحیح بخاری و مسند احمد، وجود دارد که انسان از گفتن آن شرم میکند.
🔺 به عنوان نمونه، نقل کردهاند که پیامبر(ص) برای نماز صبح به مسجد آمد و مردم همه منتظر اقامهی نماز بودند که حضرت میگوید من جنب هستم(!) بروم غسل کنم و برگردم. همچنین بنا بر این روایات، پیامبر(ص) کسی است که ایستاده بول میکند! عایشه را برای تماشای رقص حبشیان بر دوش میگیرد! و... بدین ترتیب، شخصیتی که از پیامبر(ص) در منابع اهل سنت ساخته و پرداخته شده، انسانی است اهل موسیقی، هوسباز و... بود.
🔺تیجانی (از علمای اهل سنت) یکی از دلایل تشرف خود به تشیع را این میگوید که در مطالب اهل سنت توصیفاتی در مورد پیامبر(ص) نقل شده که من شرم میکنم تابع چنان پیغمبری باشم!
فایل صوتی| محصور کردن اصحاب خاص پیامبر(ص) در مدینه- شکستن شخصیت پیامبر(ص) (زمان: 04:56)
خدشه دار کردن شأن رسالت پیامبر(ص)
🔺وارد ساختن اتهام نسیان به پیامبر: این اتهام در حالی به پیامبر(ص) وارد شده که خداوند صریحاً در قرآن میفرماید: «سَنُقْرِئُکَ فَلا تَنْسَى» و همچنین: «لِیَعْلَمَ أَنْ قَدْ أَبْلَغُوا رِسالاتِ رَبِّهِمْ وَ أَحاطَ بِما لَدَیْهِمْ وَ أَحْصى کُلَّ شَیْءٍ عَدَداً».
🔺 اتهام فریب خوردن پیامبر(ص) از شیطان: در تفسیر طبری -که از عالمان متعصب اهل سنت است- آمده که وقتی آیات سوره نجم بر رسول خدا(ص) نازل شد، پیامبر مشغول تلاوت گردید که: «أَ فَرَأَیْتُمُ اللاَّتَ وَ الْعُزَّى * وَ مَناةَ الثَّالِثَةَ الْأُخْرى» که در این هنگام شیطان این عبارات را بر زبان حضرتش جاری ساخت: «تلک القرانیق الاولی و ان شفاعهن یرتجی»! یعنی اینان بت های برجسته ای هستند که شفاعت شان در قیامت مورد امید همه است! با شنیدن این آیات، سران قریش شادمان شدند که پیامبر(ص) با ما از سر آشتی درآمده است. اما چندی بعد جبرئیل بر حضرت(ص) نازل شد که یا محمد اینها چه بود که تو گفتی؟! اینها تلقین شیطان بر تو بود! سپس او آیات صحیح را به پیامبر(ص) آموخت و حضرت آن را به اطلاع مردم رساند!
فایل صوتی| خدشه دار کردن شأن رسالت پیامبر(ص) (زمان: 03:36)
برگرداندن معنای لعنت پیامبر(ص)
🔸عده ای طی حیات پیامبر(ص) مورد لعنت ایشان قرار گرفته بودند و این لکه ننگ بر پیشانی آنها حک شده بود. به عنوان مثال روایت شده که روزی ابوسفیان سوار بر مرکبش و دو پسر او معاویه و یزید، در پیش و پس مرکب در حال عبور بودند که پیامبر(ص) با ملاحظه ایشان هر سه را مورد لعنت قرار داد.
🔸این رسوایی برای ملعونین پیامبر(ص) بسیار گران تمام شده بود و برای همین خلفا برای تطهیر آنها اینچنین چاره جویی کردند: از عایشه نقل کردند که روزی دو نفر نزد پیامبر آمدند و با ایشان به گفتگو پرداختند، اما صحبتها به مشاجره کشیده شد و پیامبر(ص) ایشان را لعنت فرمود. وقتی آنها رفتند، من به پیامبر(ص) عرضه داشتم که یا رسول الله، اگر در زیر این آسمان همه مردم رحمت ببینند، این دو با لعنت شما هرگز روی رحمت نخواهند دید. پیامبر فرمودند که چنین نیست، من با خدای خود شرط کرده ام که هر کس مورد نفرین من قرار گرفت، این لعنت برای او آمرزش باشد(!)
🔸بدین ترتیب لعنت پیامبر(ص) مایه افتخار و مباهات گردید!
🔸 این قبیل تحریفها و انحرافات کار جامعه اسلامی را به جایی رسانید که مقابله با سنت و سیره پیامبر(ص) امکان پذیر است و خلفا به خود اجازه دادند در مقابل نص صریح سنت پیامبر از خود اجتهاد کنند.
🔸به طور مثال عمر متعه حج و متعه نکاح را حرام کرد و همچنین سه طلاقه کردن زن در یک مجلس واحد و نماز تراویح را باب نمود. زمانی که حضرت امیر(ع) به خلافت رسیدند و مشاهده نمودند که در ماه رمضان مردم سرگرم نماز تراویح هستند، فرمودند این بدعت و حرام است و جزو سنت حضرت رسول(ص) نبوده. نقل شده که صدای وا عمراه مردم بلند شد که علی(ع) میخواهد ما را از اسلام جدا کند! حضرت خود می فرمایند که بیم آن داشتم که اگر بر این موضوع بیشتر پافشاری کنم، عده ای از سربازان لشگرم بر من بشورند!
فایل صوتی| برگرداندن معنای لعنت پیامبر(ص) (زمان: 05:03)
گفتار چهارم: برخی نتایج و آثار سیاست های خلفا
اشرافی زدگی شدید اصحاب قدیمی پیامبر(ص) و بروز اختلافات شدید طبقاتی
🔸از جمله کارهایی که عمر انجام داد این بود که جامعه یکدست اسلامی در زمان پیامبر(ص) را که مبتنی بر روابط ایمانی و برادرانه بود، تبدیل به جامعه ای طبقاتی و نژادپرستانه نمود. او روش تقسیم بیت المال را که در زمان پیامبر(ص) به شکل برابر و طبق قوانین خاص بود، تغییر داد که منجر به اختلافات شدید طبقاتی در جامعه اسلامی گردید و جامعه به سمت اشرافیگری سوق یافت.
🔸 برای مثال، زنان پیامبر 10000 درهم در سال و عایشه به طور خاص 12000 درهم از خزانه دریافت می کردند.
🔸کسانی که در جنگ بدر شرکت کرده بودند و از مهاجرین بودند5000 درهم و انصار 4000 درهم و این مقرری پله پله کم می شد تا بجایی که مسلمانان عادی 200 درهم در سال دریافت می کردند. لازم به توضیح است که هر 10 درهم معادل 1 دینار بود که هر دینار تقریبا معادل 1 سکه بهار آزادی در روزگار ما میباشد.
🔸این سیاست در زمان عثمان با شدت بیشتری ادامه پیدا کرد.
🔸اختلافات طبقاتی در جامعه مسلمین چنان شد که به طور مثال:
🔸زمانی که عمروعاص فوت کرد، تقریبا معادل یک میلیون درهم بهای ارزش زمین های او بود و میزان درآمد او از غلات دومیلیون دینار بود و مبلغ نقدی در منزل او 25000 درهم بود. این شخص از صحابی ساده پیامبر(ص) بود که تنها به فاصله 30 سال به چنین ثروتی نائل شد.
🔸عثمان بن عفان: در هنگام مرگش 150هزار دینار سرمایه نقدی داشت و زمین های او 100هزار دینار بود. علاوه بر تعداد بیشماری اسب و گله های احشام.
🔸زبیر: قصرهای متعدد در کوفه، مصر، اسکندریه، بصره و ... داشت که در هر کدام زوجه و کنیزهای جداگانه زندگی میکرد.وجوه نقد به جامانده از او 500 هزار دینار و 100هزار اسب و هزار عبد و کنیز در هنگام مرگ بود.
🔸طلحه: درآمد غلات او فقط از عراق روزانه 1000دینار بود و قصرهای متعدد در کوفه و مدینه داشت.
🔸عبدالرحمن بن عوف: یکی از اعضای سقیفه و داماد عمر بود. او در هنگام مرگ 100 اسب و 1000شتر و 10000 گوسفند و 300هزار دینار سرمایه نقدی و قصرهای متعددی داشت. پس از مرگ، طلاهای به جا مانده از او را در برابر عثمان ریختند و نقل شده خروار طلا به قدری بالا آمد که اشخاص از پشت آن یکدیگر را نمیدیدند.
🔸و همگی اینها از صحابی پیامبر(ص) بودند!
فایل صوتی| اشراف زدگی شدید اصحاب قدیمی پیامبر(ص) و بروز اختلافات شدید طبقاتی (زمان: 05:17)
فرمان خلیفه بر هر چیز دیگر (حتی حدیث و سنت نبوی) برتر است.
🔸 در تاریخ آمده است که امت اسلام به درجه ای از انحطاط رسید که عمر سعد در روز عاشورا به یارانش گفت: «یَا خَیْلَ اللَّهِ ارْکَبِی وَ أَبْشِرِی». و بدین شکل مسلمانان به اسم اسلام و بشارت خداوند، پسر پیامبرش(ص) را به شهادت رساندند.
🔸 همچنین نقل شده که وقتی حر راه را بر امام بست، عرض کرد که من به فرمان امیر عمل میکنم. در واقع فرمان عبیدالله ملعون برای او نازل منزله فرمان خداوند بود که او هم فرمانبر یزید فاسقی بود که اشتهار به فساد داشت. مشابه این تفکر اکنون نیز در برخی کشورهای عربی و در میان وهابیون سلفی وجود دارد که میگویند پیامبر(ص) مرده است و فرمان، فرمان شاه یا امیر است.
🔸 در سال 61 مردم مدینه به خاطر عاشورا شورش کرده ، حاکم مدینه را بیرون کردند و اعلام استقلال کردند و به امام سجاد عرضه داشتند که خلافت را بر عهده بگیرد که ایشان نپذیرفتند. یزید، مسلم بن عقبه را با لشگری بیش از 10هزار نفری برای سرکوب آشوب فرستاد و او به راحتی توانست شورشیان مدینه را شکست دهد. پس مردم به مسجد النبی پناه بردند و مسلم گرچه میدانست که هنوز داخل مدینه صحابیانی از زمان پیامبر(ص) هستند، با اسب و سپاه خود وارد مسجد شد و در مسجدالنبی، مردم را قتل عام کرد. به طوری که در تاریخ نقل شده که سم اسبها در خون فرو رفته بود. در مدینه حدود ده هزار نفر را کشت و سه روز جان و مال و ناموس مدینه را بر سپاهیانش مباح اعلام کرد.
🔸پس از این فاجعه، او برای سرکوب عبدالله بن زبیر به سمت مکه رهسپار شد، اما در راه به درک واصل شد. نقل شده که او علیرغم جنایاتی که در مدینه مرتکب شده بود، هنگام وصیت میگوید که «خداوندا! من اگر فرمان امیر را اجابت نمیکردم، چه میکردم! و اگر تو مرا به بهشت نبری من زیانکار خواهم بود!»
🔸همچنین در تاریخ نقل شده که پس از هلاکت یزید و به قدرت رسیدن عبدالملک مروان، او به حجّاج دستور داد که عبدالله بن زبیر را در مکه سرکوب کند. زبیریان ورودی مکه را بسته بودند و حجاج یک ماه پشت دروازهی شهر منتظر ماند و چون نتوانست به مکه راه پیدا کند، دستور داد که شهر را با منجنیق بکوبند. حجاج با کعبه کاری کرد که سپاه ابرهه نکرد. نقل شده که در آن زمان صاعقهای بر سپاهش اصابت کرد و عده ای را نابود نمود. اما او حمل بر حوادث طبیعی کرد. استدلال او چنین بود که «طاعت امیر و حرام الهی با هم جمع شده، اما فرمان امیر بر حرام الهی پیشی دارد!» لذا او قسمتی از دیوار مکه را خراب کرد و سر ابن زبیر را در خانه ی خدا برید و یک سال بر دروازه مکه آویزان نمود تا درس عبرتی برای همه شود!
فایل صوتی| فرمان خلیفه بر هر چیز دیگری (حتی حدیث و سنت نبوی) برتر است (زمان: 10:45)